کانون فرهنگی و هنری اسرار روداب

مسجد جامع روداب

۲۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

131 مراسم اعتکاف در مسجد جامع

 

مراسم معنو? اعتکاف

 

زمان : 23 ال? 25  ارد?بهشت93 

مکان :    مسجد جامع روداب

شروع ثبت نام  : 18 ال? 22 ارد?بهشت ماه 93  

 براداران:آقا? محمود برزو??

خواهران:خانم ها برزو?? و سلمان?


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۴۰
هادی قلعه نوی

انسان در گر?ز از هوا? نفس و در طر?قت اُنس با معبود همواره ن?ازمند خلوت? است

تا در انزوا? وجود خو?ش در آثار صُنع پروردگارش

با د?ده ? عبرت ب?ند?شد و با سوزِ دل واشک د?ده باطن خود را از زنگار گناهان بشو?د

و خانه ? دل را مصفا? حضور خالق هست? بخش سازد

اعتکاف، فرصت و مجالی است برای پرداخت به امور نفس خویش

و جلوه گری نور محبّت خدا در سرای وجود انسان

تا انسان بدون دلواپسی و وابستگى، خود را در سرا? معبود نظاره گر باشد

و مساجد همواره بعنوان پا?گاه? جهت خلوتِ اُنس با معبود برا? معتکف?ن محسوب م? گردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۳۷
هادی قلعه نوی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۳۶
هادی قلعه نوی





 چهل حد?ث گهربار از امام جواد عل?ه السلام

در ادامه مطلب
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۳۰
هادی قلعه نوی

اولو?ت غذا ?ا نماز اول وقت، بستگ? به موقع?ت و شرا?ط انسان دارد، و با وجود عذر? همچون ضعف و خستگ? ز?اد، منتظر بودن د?گران و ... م? توان خوردن غذا را بر نماز اول وقت مقدم کرد.



آنچه را که از روا?ات به دست م? آ?د؛ ا?ن است که تأخ?ر نماز زمان? جا?ز است که انسان دارا? عذر شرع? باشد، اما ا?ن عذر و علت برا? تأخ?ر، چ?ست و چه م? تواند باشد، به فهم و وجدان خود نمازگزار بستگ? دارد، اگر عذر به حدّ? است که واقعاً قابل?ت مقدم شدن بر فض?لت نماز اول وقت را دارد و تأخ?ر نماز را توج?ه م? کند، م? توان با ا?ن دل?ل در نزد پروردگار معذور بود و نماز را به تأخ?ر انداخت، امّا اگر تأخ?ر به جهت تنبل? و ب? اعتنا?? باشد، عذر شرع? محسوب نم? شود، و ?ق?ناً مخالف خواست الاه? است.

نماز از جمله واجبات? است که بر انجام اول وقت آن تأک?د و سفارش شده است. امام صادق (ع) در ا?ن باره م? فرما?د:

?. «برا? هر نماز، دو وقت قرار داده شده که اول وقت، برتر است...».[?]

?. «فض?لت اوّل وقت براى مؤمن بهتر از مال و فرزندان او است».[?]

?. «هر که نماز هاى واجب را در اول وقت بخواند و درست ادا کند، فرشته آن را پاک و درخشان به آسمان رساند و آن نماز فر?اد زند خدا تو را حفظ کند چنانچه حفظم کرد? و تو را به خدا سپارم چنانچه مرا به فرشته‏اى کر?م سپردى و هر که بدون عذر بعد از وقتش، آن را بدون دقت و ارتباط معنو? لازم بخواند، فرشته آن را س?اه و تار?ک بالا برد و آن نماز فر?اد کشد خدا ضا?عت کند چنانچه ضا?عم کردى و رعا?تت نکند چنانچه رعا?تم نکردى...».[?]

در ع?ن ا?ن که فض?لت و برتر? در خواندن نماز اول وقت است، برا? تأخ?ر آن از اول وقت، ن?از به دل?ل دار?م؛ لذا در روا?ات، تأخ?ر نماز در صورت? که انسان دارا? عذر شرع? و قابل قبول باشد، جا?ز شمرده شده است؛ امام صادق (ع) در ا?ن باره م? فرما?د: «ه?چ کس نبا?د غ?ر اول وقت را وقت نماز قرار دهد، مگر ا?ن که عذر? داشته باشد ?ا به سبب علت? نماز را در آخر وقت انجام دهد».[?]

اما ا?ن عذر و علت چ?ست و تا چه اندازه با?د باشد که توج?ه? برا? تأخ?ر نماز شود، با?د به فهم و وجدان خود مراجعه کرد، و سنج?د اگر عذر به حدّ? است که واقعاً قابل?ت مقدم شدن بر فض?لت نماز اول وقت را دارد و تأخ?ر نماز را توج?ه م? کند، م? توان با ا?ن دل?ل در نزد پروردگار معذور بود و نماز را به تأخ?ر انداخت، امّا نبا?د عذر تراش? نمود و از نماز اول وقت فرار کرد.

بنابرا?ن، اولو?ت غذا ?ا نماز اول وقت، بستگ? به موقع?ت و شرا?ط انسان دارد، و با وجود عذر? همچون ضعف و خستگ? ز?اد، منتظر بودن د?گران و ... م? توان خوردن غذا را بر نماز اول وقت مقدم کرد.

اهم?ت حضور قلب در نماز

نماز علاوه بر آداب و شرا?ط ظاهر?، دارا? آداب و رو?کرد باطن? ن?ز هست که با?د به آن توجّه نمود؛ مهم تر?ن ا?ن آداب، حضور قلب است؛ از ا?ن رو، اگر در شرا?ط? تأخ?ر نماز جا?ز دانسته شده، اهتمام و عنا?ت خداوند به حضور قلب و دست ?اب? نمازگزار به آن است. نخوردن غذا –مانند برخ? عذرها? د?گر- از جمله موارد? است که گاه حضور قلب در نماز را کم کرده و ?ا از ب?ن م? برد.

با ذکر ا?ن مقدّمه، پرسش? به ذهن م? آ?د که اگر در شرا?ط? خاص و عذر آور، نماز اول وقت با حضور قلب همراه نشود، بلکه تنها بتوان با کم? تأخ?ر و بر طرف شدن آن عذر، نماز را با حضور قلب ادا کرد، تکل?ف چ?ست؟

علامه مجلس? در پاسخ به ا?ن مسئله، با ا?ن که بر مقدم بودن هر ?ک از دو مورد (حضور قلب و نماز اول وقت) اشکال وارد م? کند، اما در پا?ان تقدم حضور قلب را بهتر م? داند: «اگر خواب بر کس? غلبه بس?ار کرده باشد؛ به حدّ? که ه?چ چ?ز? را نم? فهمد و درست نم? شنود، اگر با ا?ن حال وارد نماز شود، نماز او مکروه است ... . اگر در اول وقت، با خواب آلودگ? نماز بخواند، نماز او بدون حضور قلب است، ول? اگر بخوابد ا?ن حالت از او رفع م? شود، اما فض?لت اول وقت را از دست داده است. حال مقدم کردن هر ?ک دارا? اشکال است. بعض? از علما گفته اند نماز با تأخ?ر به همراه حضور قلب مقدم است؛ ز?را روح و اصل عبادت در حضور قلب است. و ا?ن د?دگاه قو? است».[?] تعداد? از علما از جمله ش?خ عباس قم? ن?ز هم?ن د?دگاه را پذ?رفته اند و مز?ّت و برتر? را با نماز دارا? حضور قلب دانسته اند.[?]

در نت?جه: موارد جواز تأخ?ر نماز برا? شرا?ط? است که انسان در تنگنا باشد و واقعاً برا? خواندن نماز در اول وقت دارا? عذر شرع? و علّت و?ژه ا? باشد، نه ا?ن که تنبل? و ب? اعتنا?? خود را مقدم کند و به دنبال بهانه تراش? باشد تا نماز را به تأخ?ر اندازد که ا?ن ?ق?ناً مخالف خواست الاه? است.

پ? نوشت

[?]. ش?خ حرّ عاملى، وسائل الش?عة، ج ?، ص ???، مؤسسه آل الب?ت (ع)، قم، چاپ اول، ????ق.
[?]. ش?خ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال‏، ص ??، دار الرضى، قم، چاپ اول، ???? ق‏.
[?]. وسائل الش?عة، ج ?، ص ??? و ???؛ برگرفته از نما?? «ثواب خواندن نماز در اول وقت»، سؤال ????? (سا?ت: ?????).
[?]. همان، ص ???.
[?]. علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج ??، ص ???، مؤسسة الوفاء، ب?روت - لبنان، ???? ق.
[?]. قمّى، ش?خ عباس، الغا?ة القصوى ف? ترجمة العروة الوثقى، ج‌ ?، ص ???، منشورات صبح پ?روزى، قم، چاپ اول، ????ق.

منبع: افکار ن?وز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۰۱
هادی قلعه نوی

«توجه خداوند به بندگانش ا?ن گونه است که خداوند با تمام اسماء حسنا و جهات به بندگانش توجه دارد».




وجود مبارک پ?امبر اسلام ـ‌ صل? الله عل?ه و آله ـ ن?ز وقت? با کس? حرف م?‌زد ?ا مخاطب کس? بود با تمام‌چهره به و? نگاه م?‌کرد، ز?را او مظهر خدا?? است که وقت? به کس? م?‌گو?د: «?َا أَ?ُّهَا الَّذِ?نَ آمَنُوا» ?ا مخاطب کس? است که در دعا م?‌گو?د «?ا الله» با تمام جهات و اسماء حسنا?ش به مخاطب م?‌نگرد. لذا انسان برا? ا?نکه دعا?ش مستجاب شود، با?د با تمام هو?ّت به طرف خدا برود. 

ا?ن که م?‌ب?ن?د برخ? از ادع?ه ما مستجاب ن?ست برا? ا?ن است که ?ک مقدار? از توجه ما نزد قدرت‌ها? خود ما ?ا وابستگ?‌ها? ماست و تنها بخش? از توجه ما به طرف الله است، کس? که هم به طب?ب چشم دوخت، هم به دارو، هم به قدرت تحص?ل دارو و هم به قدرت پرستار، چن?ن انسان? م?‌گو?د «اللهم اشفن?» ا?ن ن?م‌رخ با خدا دارد سخن م?‌گو?د، برا? ا?ن که بخش? از توجهش متوجه خداست و بخش? از توجهش متوجه امکانات خودش است، چن?ن دعا??، دعا? خالص ن?ست.

ما که م?‌خواه?م راه اخلاق? را بپ?ما??م؛ ?ک? از راه‌ها?ش ا?ن است که به ما گفتند: «‌تَخلَّقوا بأخلاق الله». انسان با?د بکوشد مظهر اسماء حسنا? اله? بشود، هر کس? در هر محلّ?، سِمت?، شغل? و فنّ? که دارد مظهر نام خدا شود؛ ا?ن م?‌شود اخلاقِ کاربرد?، و‌گرنه کل? از آ‌ن جهت که کل? است کاربرد? نخواهد بود، اگر چن?ن شد انسان م?‌تواند در هر موطن? خود و حوزه خود و قلمرو اخلاق?‌اش را بشناسد و آن کل?ات را کاربرد? کند.

برا? تخلق به اخلاق اله?، بخش? به بررس? اسماء حسنا? اله? برم?‌گردد و بخش? د?گر که در قرآن کر?م ن?ز به آن اشاره شده، ا?ن است که پ?امبر گرام? اسلام اسوه‌ شماست که با?د به آن ائتسا و تأسّ? کن?د، لذا بررس? س?ره آن حضرت، اخلاق آن حضرت، آداب آن حضرت، رفتار و گفتار آن حضرت ا?ن وس?له اقتدا?، اسوه‌گ?ر? ما و راه? برا? تخلّق به اخلاق اله? شدن است.

صحنه قلب، صحنه کتابت است که حقا?ق ا?مان در ا?ن صحنه و صح?فه نوشته م?‌شود، و بخش اص?ل کتاب‌‌ همان است که با رفتار و گفتار و ن?ّات و اخلاقمان در صحنه نفس، صح?فه‌ا? ترس?م م?‌کن?م. معلوم م?‌شود در درون ما ?ک صح?فه مستور? هست که ?وم النشور ?عن? ق?امت ا?ن کتاب ب?رون م?‌آ?د و باز م?‌شود.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۶:۴۴
هادی قلعه نوی
نخستین فرزند امام جواد علیه السلام در نیمه ماه ذى الحجه سال 212 هجرى دیده به گیتى
گشود.
پس از پدر، درخشان ترین و شامخ ‌ترین شخصیت اسلام بود.
امام علیه السلام معاصر با خلفا و زمامدارانى بود که آنان را محوشدگان مى نامند.
معتصم عباسى محو در خونریزى، هارون و واثق پسرش محو در لذت طلبى و جعفر و متوکّل برادر
وى، محو در عقده هاى روانى بودند.
اسم شریف آن حضرت ((على)) و کنیه او ((ابوالحسن)) بود و چون در ائمه مکنى به این کنیت
بودند به جهت تعیین آن جناب را ((ابوالحسن الثالث)) مى گویند. القاب شریفه زیاد و اشهر آنها
((نقى)) و ((هادى)) است. گاهى آن حضرت را ((نجیب)) عالم، فقیه، ناصح، طیب، و مؤ تمن، مى
گفتند.
چون آن حضرت و فرزندش امام حسن علیه السلام در سامرّا سکنى فرمودند و در محله عسکر
بدین سبب آن بزرگواران به آن مکان منسوب شدند و ((عسکرى)) نام گرفتند.
آن حضرت در سال 254 هجرى (طبق روایات شیعه) به دست پلید معتز، خلیفه عباسى با سم به
شهادت رسیده است.(1)
امام هادى علیه السلام در ایام خود با هفت تن از خلفاى عباسى: ماءمون، معتصم، واثق، متوکّل،
منتصر، مستعین و معتز معاصر بوده است.
در عهد معتصم، سال 220 بود که پدر بزرگوارش در بغداد با سم شهید شد.
حضرتش در مدینه بود و به امر خدا و معرفى امامان گذشته به امامت رسید و به نشر تعالیم دینى
مى پرداخت تا زمان متوکّل فرارسید.
متوکّل در سال 243 در اثر سعایت هایى که کرده بودند، به یکى از امراى دولت خود ماءموریت داد
که آن حضرت را از مدینه به سامرّا - که آن روز پایتخت و عاصمه خلافت بود - جلب کند و نامه اى
مهرآمیز با کمال تعظیم (!!) به آن حضرت نوشت و تقاضاى حرکت و ملاقات نمود.(2)
البته پس از ورود آن حضرت به سامرّا، در ظاهر اقداماتى به عمل نیامد. ولى در عین حال آنچه مى
توانست در فراهم آوردن وسایل اذیت و هتک آن حضرت کوتاهى نمى کرد و بارها به منظور قتل یا
هتک، امام را احضار کرده و به امر وى خانه اش را تفتیش نمودند.
متوکّل در دشمنى با خاندان رسالت در میان خلفاى عباسى نظیر نداشت. به ویژه با حضرت
امیرمومنان على علیه السلام دشمن سرسخت بود و آشکارا به حضرتش ناسزا مى گفت و مرد
مقلّدى را موظف داشت که در بزم هاى عیش تقلید آن حضرت را درمى آورد و خلیفه مى خندید.
وى در سال 237 هجرى امر کرد قبه و ضریح حضرت امام حسین علیه السلام را در کربلا، هم
چنین خانه هاى بسیارى که در اطرافش ساخته بودند، ویران و با زمین یکسان نمودند و دستور داد
که آب به حرم امام بستند و زمین قبر مطهر را شخم و زراعت کنند تا به کلى اسم و رسم مزار
فراموش شود.(3)
در زمان متوکّل وضع زندگى سادات علوى - که در حجاز بودند - به مرحله رقت بارى رسیده بود،
چنان که زن هاى ایشان هیچ گونه ساتر نداشتند و عده اى از ایشان یک چادر کهنه داشتند که در
اوقات نماز آن را به نوبت مى پوشیدند و نماز مى خواندند.(4)
نظیر این فشارها را به سادات علوى - که در مصر بودند - نیز وارد مى ساخت.
امام هادى علیه السلام به شکنجه و آزار متوکّل صبر مى فرمود تا آن خلیفه نابه حق در گذشت. و
پس از وى، منتصر، مستعین و معتز روى کار آمدند و به دسیسه معتز، آن حضرت مسموم و شهید
شد.
اغلب روات و مورخین گویند: آن حضرت در نیمه ذى حجه سال 212 در ((صریا))- موضعى در حوالى
مدینه - دنیا را به نور خود منور فرمود. بعضى دوم - یا پنجم - رجب را ذکر کرده است.
والده معظمه اش ((سمانه)) مغربیه و معروف به سیّده است کهو کانت من القانتات.
محدث قمى رحمة الله از ((جنات الخلود)) نقل مى نماید که آن مخدره در زهد و تقوى مثل و
مانندى نداشت و بیشتر اوقات روزه بود.
شمائل امام هادى علیه السلام را این گونه توصیف کرده اند:
حضرت متوسطالقامة بود، روى سرخ و سفید، چشم هاى فراخ، ابروهاى گشاده و چهره دلنشین
داشت، که هر مغمومى که بر روى مبارکش نظر مى کرد، غم او زایل مى گشت و محبوب القلوب
و صاحب هیبت بود، و در راه رفتن قدم ها را کوچک مى گذاشت، و پیاده رفتن بر آن حضرت دشوار
بود.
نقش خاتم آن حضرت علیه السلامالله ربى و هو عصمتى من خلقهبود. انگشتر دیگرى داشت که
در آن نقش بودحفظ العهود من اخلاق المعبود.
سید بن طاووس رحمة الله روایت کرده که جناب عبدالعظیم حسنى گوید:
حضرت امام محمد تقى علیه السلام این حرز را براى پسرش حضرت امام على النقى علیه السلام
آنگاه که آن حضرت کودک بوده و در گهواره جاى داشت نوشت و او را تعویذ مى کرد و آن حضرت این
تعویذ را به اصحاب خود امر مى کرد و آن حرز چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم. اللهم رب الملائکة و الروح.
تمام این تعویذ در ((مهج الدعوات)) آمده است و تسبیح آن حضرت هم این گونه بود:
سبحان من هو دائم لا یسهو، سبحان من هو قائم لا یلهو، سبحان من هو غنى لا یفتقر، سبحان
الله و بحمده.(5)
------------------------------------------------------------------------
1-اصول کافى، ج 1، ص 497 - 502؛ ارشاد مفید، ص 307؛ دلائل الامامة، ص 216 - 222؛ فصول
المهمة، ص 259 - 265؛ تذکرة الخواص، ص 362؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 401 - 420.
2-ارشاد مفید، ص 307 - 313؛ اصول کافى، ج 1، ص 501؛ فصول المهمّة، ص 261؛ تذکرة
الخواص، ص 359؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 417؛ اثبات الوصیة، ص 176؛ تاریخ یعقوبى، ج
3، ص 217.
3-مقاتل الطالبین، ص 359.
4-مقاتل الطالبین، ص 395 و 396.
5-منتهى الآمال، بخش زندگانى امام هادى علیه السلام.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۳۳
هادی قلعه نوی