شهادت غر?بانه ? امام مسموم، جواد مظلوم عل?ه السلام بر شما تسل?ت باد
از روشها?? که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار م? بست ، تشک?ل مجالس بحث و مناظره بود .
مأمون و بعد معتصم عباس? م? خواستند از ا?ن راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند .
در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) ن?ز چن?ن روش? را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سن? از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نم? دانست که مقام ولا?ت و امامت که موهبت? است اله? ، بستگ? به کم? و ز?اد? سالها? عمر ندارد .
بار? ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ا? که فرقه ها? مختلف اسلام? و غ?ر اسلام? در م?دان رشد و نمو ?افته بودند و دانشمندان بزرگ? در ا?ن دوران ، زندگ? م? کردند و علوم و فنون سا?ر ملتها پ?شرفت نموده و کتابها? ز?اد? به زبان عرب? ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کم? سن وارد بحثها? علم? گرد?د و با سرما?ه خدا?? امامت که از سرچشمه ولا?ت مطلقه و الهام ربان? ما?ه گرفته بود ، احکام اسلام? را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعل?م و ارشاد پرداخت و به مسائل بس?ار? پاسخ گفت .
برا? نمونه ، ?ک? از مناظره ها? ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تق? (ع ) را در ز?ر نقل م? کن?م : " ع?اش? در تفس?ر خود از ذرقان که همنش?ن و دوست احمد بن اب? دؤاد بود ، نقل م? کند که ذرقان گفت : روز? دوستش ( ابن اب? دؤاد ) از دربار معتصم عباس? برگشت و بس?ار گرفته و پر?شان حال به نظر رس?د .
گفتم : چه شده است که امروز ا?ن چن?ن ناراحت? ؟
گفت : در حضور خل?فه و ابوجعفر فرزند عل? بن موس? الرضا جر?ان? پ?ش آمد که ما?ه شرمسار? و خوار? ما گرد?د .
گفتم : چگونه ؟ گفت : سارق? را به حضور خل?فه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزد? کرده بود .
خل?فه طر?قه اجرا? حد و قصاص را پرس?د . عده ا? از فقها حاضر بودند ، خل?فه دستور داد بق?ه فق?هان را ن?ز حاضر کردند ، و محمد بن عل? الرضا را هم خواست . خل?فه از ما پرس?د : حد اسلام? چگونه با?د جار? شود ؟
من گفتم : از مچ دست با?د قطع گردد . خل?فه گفت : به چه دل?ل ؟ گفتم : به دل?ل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کر?م در آ?ه ت?مم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ا?د?کم . بس?ار? از فق?هان حاضر در جلسه گفته مرا تصد?ق کردند .
?ک دسته از علماء گفتند : با?د دست را از مرفق بر?د . خل?فه پرس?د : به چه دل?ل ؟ گفتند : به دل?ل آ?ه وضو که در قرآن کر?م آمده است : ... و ا?د?کم ال? المرافق . و ا?ن آ?ه نشان م? دهد که دست دزد را با?د از مرفق بر?د .
دسته د?گر گفتند : دست را از شانه با?د بر?د چون دست شامل تمام ا?ن اجزاء م? شود . و چون بحث و اختلاف پ?ش آمد ، خل?فه رو? به حضرت ابوجعفر محمد بن عل? کرد و گفت : ?ا اباجعفر ، شما در ا?ن مسأله چه م? گو??د ؟
آن حضرت فرمود : علما? شما در ا?ن باره سخن گفتند . من را از ب?ان مطلب معذور بدار . خل?فه گفت : به خدا سوگند که شما هم با?د نظر خود را ب?ان کن?د .
حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند م? ده? پاسخ آن را م? گو?م .
ا?ن مطالب? که علما? اهل سنت درباره حد دزد? ب?ان کردند خطاست . حد صح?ح اسلام? آن است که با?د انگشتان دست را غ?ر از انگشت ابهام قطع کرد .
خل?فه پرس?د : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : ز?را رسول الله (ص ) فرموده است سجود با?د بر هفت عضو از بدن انجام شود : پ?شان? ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه ?ا مرفق ?ا مچ قطع کنند برا? سجده حق تعال? محل? باق? نم? ماند ، و در قرآن کر?م آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کس? نبا?د آنها را ببرد .
معتصم از ا?ن حکم اله? و منطق? بس?ار مسرور شد ، و آن را تصد?ق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند .
ذرقان م? گو?د : ابن اب? دؤاد سخت پر?شان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خل?فه رد شده است
. سه روز پس از ا?ن جر?ان نزد معتصم رفت و گفت : ?ا ام?رالمؤمن?ن ، آمده ام تو را نص?حت? کنم و ا?ن نصح?ت را به شکرانه محبت? که نسبت به ما دار? م? گو?م .
معتصم گفت : بگو . ابن اب? دؤاد گفت : وقت? مجلس? از فقها و علما تشک?ل م? ده? تا ?ک مسأله ?ا مسائل? را در آنجا مطرح کن? ، همه بزرگان کشور? و لشکر? حاضر هستند ، حت? خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوها?? که در حضور تو م? شود هستند ، و چون م? ب?نند که رأ? علما? بزرگ تو در برابر رأ? محمد بن عل? الجواد ارزش? ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه م? کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل عل? منتقل م? گردد ، و پا?ه ها? قدرت و شوکت تو متزلزل م? گردد .
ا?ن بدگو?? و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد ا?ن مشعل نوران? و ا?ن سرچشمه دانش و فض?لت را خاموش سازد . ا?ن روش را - قبل از معتصم - مأمون ن?ز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار م? برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشک?ل مجالس مناظره زد و از جمله از ?ح?? بن اکثم که قاض? بزرگ دربار و? بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشها?? کند ، شا?د بتواند از ا?ن راه به موقع?ت امام (ع ) ضربت? وارد کند . اما نشد ، و اما از همه ا?ن مناظرات سربلند درآمد .
روز? از آنجا که " ?ح?? بن اکثم " به اشاره مأمون م? خواست پرسشها? خود را مطرح سازد مأمون ن?ز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تق? (ع ) احترام بس?ار کرد و آنگاه از ?ح?? خواست آنچه م? خواهد بپرسد . ?ح?? که پ?رمرد? سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه م? فرما?? مسأله ا? از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت م? خواهد بپرس .
?ح?? بن اکثم پرس?د : اگر کس? در حال احرام قتل ص?د کرد چه با?د بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آ?ا قاتل ص?د محل بوده ?ا محرم ؟ عالم بوده ?ا جاهل ؟ به عمد ص?د کرده ?ا خطا ؟ محرم آزاد بوده ?ا بنده ؟ صغ?ر بوده ?ا کب?ر ؟ اول قتل او بوده ?ا ص?اد بوده و کارش ص?د بوده ؟ آ?ا ح?وان? را که کشته است ص?د تمام بوده ?ا بچه ص?د ؟ آ?ا در ا?ن قتل پش?مان شده ?ا نه ؟ آ?ا ا?ن عمل در شب بوده ?ا روز ؟ احرام محرم برا? عمره بوده ?ا احرام حج ؟ ?ح?? دچار ح?رت عج?ب? شد . نم? دانست چگونه جواب گو?د .
سر به ز?ر انداخت و عرق خجالت بر سر و رو?ش نشست . دربار?ان به ?کد?گر نگاه م? کردند .
مأمون ن?ز که سخت آشفته حال شده بود در م?ان سکوت? که بر مجلس حکمفرما بود ، رو? به بن? عباس و اطراف?ان کرد و گفت : - د?د?د و ابوجعفر محمد بن عل? الرضا را شناخت?د ؟ سپس بحث را تغ??ر داد تا از ح?رت حاضران بکاهد . بار? ، موقع?ت امام جواد (ع ) پس از ا?ن مناظرات ب?شتر استوار شد .
امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعل?م حقا?ق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ا? داشت که : هر ?ک خود قله ا? بودند از قله ها? فرهنگ و معارف اسلام? مانند :
ابن اب? عم?ر بغداد? ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهر? ، احمد بن اب? نصر بزنط? کوف? ، ابوتمام حب?ب اوس طائ? - شاعر ش?ع? مشهور - ابوالحسن عل? بن مهز?ار اهواز? و فضل بن شاذان ن?شابور? که در قرن سوم هجر? م? ز?سته اند .
ا?نان ن?ز ( همچنانکه امام بزرگوارشان هم?شه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه ا? مورد تعق?ب و گرفتار? بودند .
فضل بن شاذان را از ن?شابور ب?رون کردند .
عبدالله بن طاهر چن?ن کرد و سپس کتب او را تفت?ش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توح?د و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت م? خواهم عق?ده س?اس? او را ن?ز بدانم .
ابوتمام شاعر ن?ز از ا?ن امر ب? بهره نبود ، ام?ران? که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهتر?ن شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تار?خ ادب?ات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند .
اگر کس? شعر او را برا? آنان ، بدون اطلاع قبل? ، م? نوشت و آنان از شعر لذت م? بردند و آن را م? پسند?دند ، هم?ن که آگاه م? شدند که از ابوتمام است ?عن? شاعر ش?ع? معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور م? دادند که آن نوشته را پاره کنند .
ابن اب? عم?ر - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - ن?ز در زمان هارون و مأمون ، محنتها? بس?ار د?د ، او را سالها زندان? کردند ، تاز?انه ها زدند . کتابها? او را که مأخذ عمده علم د?ن بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... بد?ن سان دستگاه جبار عباس? با هواخواهان علم و فض?لت رفتار م? کرد و چه ظالمانه !
شهادت حضرت جواد (ع )
ا?ن نوگل باغ ولا?ت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ول? رنگ و بو?ش مشام جانها را بهره مند ساخت .
آثار فکر? و روا?ات? که از آن حضرت نقل شده و مسائل? را که آن امام پاسخ گفته و کلمات? که از آن حضرت بر جا? مانده ، تا ابد ز?نت بخش صفحات تار?خ اسلام است .
دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباس? از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مد?نه به بغداد ب?ا?د .
امام جواد در ماه محرم سال 220هجر? به بغداد وارد شد . معتصم که عمو? ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند . علت ا?ن امر - همچنان که اشاره کرد?م - ا?ن اند?شه شوم بود که مبادا خلافت از بن? عباس به علو?ان منتقل شود .
از ا?ن جهت ، درصدد تحر?ک ام الفضل برآمدند و به و? گفتند تو دختر و برادرزاده خل?فه هست? ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن عل? الجواد ، مادر عل? هاد? فرزند خود را بر تو رجحان م? نهد .
ا?ن دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأث?ر حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحر?ک و تلق?ن معتصم و جعفر برادرش ، تسل?م گرد?د .
آنگاه ا?ن دو فرد جنا?تکار سم? کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا س?اه رو? دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعر?ف و توص?ف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در ا?ن امر اصرار کرد .
امام جواد (ع ) مقدار? از آن انگور را تناول فرمود . چ?ز? نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شد?د? بر آن حضرت عارض گشت .
ام الفضل س?ه کار با د?دن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پش?مان و گر?ان شد ، اما پش?مان? سود? نداشت .
حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گر?ه م? کن? ؟ اکنون که مرا کشت? گر?ه تو سود? ندارد . بدان که خداوند متعال در ا?ن چند روزه دن?ا تو را به درد? مبتلا کند و به روزگار? ب?فت? که نتوان? از آن نجات ب?اب? . در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولها? د?گر? هم نقل شده است .
زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )
زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزند? نداشت .
حضرت امام محمد تق? زوجه د?گر? مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغرب?ه داشته است .
فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بد?ن شرح :
1 - حضرت ابوالحسن امام عل? النق? ( هاد? )
2 - ابواحمد موس? مبرقع
3 - ابواحمد حس?ن
4 - ابوموس? عمران
5 - فاطمه
6- خد?جه
7- ام کلثوم
8- حک?مه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگان? کوتاه و عمر? سراسر رنج و مظلوم?ت داشت .
بدخواهان نگذاشتند ا?ن مشعل نوران? نورافشان? کند . امام نهم ما در آخر ماه ذ?قعده سال 220ه . به سرا? جاو?دان شتافت . قبر مطهرش در کاظم?ه ?ا کاظم?ن است ، عقب قبر منور جدش حضرت موس? بن جعفر (ع ) ز?ارتگاه ش?ع?ان و دوستداران است .
و بر آن بارگاه خدا?ىات که تا دامنه ق?امت، چشمنواز همه از رهرس?دگانِ خسته خواهد بود.
براى هروله از «مروه» دلت تا «صفاى» کاظم?ن، راهى ن?ست.
در ا?ن حج ولا?ت و عشق هم?شه در «سعى» باش؛ که بى «سعى» نمىتوان به «صفاى» جمال دوست رس?د.
سالروز شهادت امام جواد عل?ه السلام تسل?ت باد...