سالروز وفات حضرت ام البن?ن مادر گرام? حضرت عباس (عل?ه السلام) تسل?ت باد
و?ژه نامه وفات حضرت ام البن?ن (ع)
در کتاب " کنز المطالب " نوشته شده به تار?خ 1321 هجر? قمر? نوشته " علّامه س?ّد محمّد باقر قره باق? همدان? " در باب سال و روز وفات حضرت فاطمه کلاب?ّه عل?ها سلام معروف به " ام البن?ن " به نقل از کتاب " اخ?تارات" ط? حد?ث? از اعمش آمده است :
روز س?زدهم جماد? الثّان? که مصادف با جمعه بود بر امام ز?ن العابد?ن وارد شدم . ناگهان فضل بن عبّاس عل?ه السلام وارد شد و در حال?که گر?ه م? گرد ، گفت :
" جدّه ام ام البن?ن عل?ها سلام از دن?ا رفت. شما را به خدا بب?ن?د چطور ا?ن روزگاز فر?بکار ، خاندان کساء را در ?ک ماه دوبار عزادار کرد. "
مرحوم قره باق? م? فرما?ند :
پس از چند? از خبر د?گر? مندرج د ر حاش?ه کتاب " وقا?ع الشّهور و والا?ام " تال?ف ب?رجند? اطلاع ?افتم که به نقل از اعمش نوشته شده است : در س?زدهم جماد? الثّان? و در سال 64 هـ.ق ام البن?ن وفات ?افت و در قبرستان بق?ع به قول مشهور دفن گرد?د.
اما قول د?گر? در سال وفات حضرت ام البن?ن ن?ز معروف است که ا?شان در سال 70 هـ . ق وفات ?افته اند.
ام البنین کیست ؟
نامش
فاطمه و کن?هاش امُّ البن?ن (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه
?ا ل?لاست. همسرش عل?بن اب?طالب عل?هالسلام و فرزندانش عباس
عل?هالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفرْ در سرزم?ن
کربلا و در رکاب امام حس?ن عل?هالسلام به شهادت رس?دند. آرامگاه و? در
مد?نه منوّره و قبرستان بق?ع است.
ولادت ام البن?ن عل?هاالسلام
در
مورد تار?خ دق?ق ولادت حضرت امالبن?ن اطلاع? در دست ن?ست و تار?خنگارانْ
سال ولادت او را ثبت نکردهاند، ول? ?اد آور شدهاند که تولد پسر بزرگ
ا?شان، حضرت ابوالفضل عل?هالسلام ، در سال 26 ق اتفاق افتاده است.
برخ? از تار?خنگارانْ زمان ولادت ا?شان را در حدود پنج سال پس از هجرت تخم?ن م?زنند.
بانو?? از تبار دلاوران عرب
تار?خ
گواه? م?دهد که پدران و دا??ان حضرت امالبن?ن از دل?ران عربِ پ?ش از
اسلام بوده و از آنها به هنگام نبرد، دل?رْمرد?ها? فراوان? نقل شده است
که در ع?ن شجاعتْ بزرگ و پ?شوا? قوم خود ن?ز بودهاند، آنچنان که حاکمان
زمانْ در برابرشان سرتسل?م فرود م?آورند. ا?نان همانان هستند که عق?ل ـ
نسبْشناس بزرگ عرب و برادر عل? عل?هالسلام ـ به ام?رالمؤمن?ن عل?هالسلام
گفت: «در م?ان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمانتر ?افت نم?شود».
چگونگی انتخاب برا? همسر? عل? عل?هالسلام
بعد
از شهادت فاطمه زهرا عل?هاالسلام ، عل? بن اب?طالب عل?هالسلام برادرش
عق?ل را ـ که آشنا به علم نسبشناس? عرب بود ـ فرا خواند و از او خواست که
برا?ش همسر? از تبار دلاوران برگز?ند تا پسر دل?ر? برا? مولا به ارمغان
آورد.
عق?ل،
فاطمه کلاب?ه را برا? حضرت برگز?د که قب?له و خاندانش، بن? کِلاب، در شجاعت
ب?مانند بودند، و حضرت عل? عل?هالسلام ن?ز ا?ن انتخاب را پسند?د.
خواستگار?
بعد
از ا?ن که عق?ل شجرهنامهها? اَعراب را بررس? و امالبن?ن را انتخاب کرد،
حضرت عل? عل?هالسلام ، او را نزد پدر امالبن?ن فرستاد. پدرخشنود از ا?ن
وصلت مبارک، نزد دختر خود شتافت و موضوع را در م?ان گذاشت. ام البن?ن ن?ز
با سربلند? و افتخارْ پاسخ مثبت داد و پ?وند? هم?شگ? ب?ن و? و مولا? متق?ان
عل? بن اب?طالب عل?هالسلام برقرار شد.
امام
عل? عل?هالسلام ، در همسرش عقل? سترگ، ا?مان? استوار، آداب? والا و صفات?
ن?کو مشاهده کرد و او را گرام? داشت و از صم?م قلب در حفظ حُرمت او کوش?د.
اول?ن روز زندگ? مشترک
روز
اول? که ام البن?ن عل?هاالسلام پا در خانه عل? عل?هالسلام گذاشت، حسن و
حس?ن عل?هماالسلام مر?ض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب،
به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بال?ن آن دو عز?ز عالم وجود رسان?د و
همچون مادر? مهربان به دلجو?? و پرستار? آنان پرداخت.
منم که سا?ه نش?ن و جود مولا?م
کن?ز خانه غم ؛ خاک پا? زهرا?م
منم که خانـــه به دوش غــم عل?
منم که همقدم محنت ول? هستم
منم که شاهد زخم شکسته ابرو?م
ان?س گر?ه به ?اس شکسته پهلو?م
منم که در همه جا در تب حسن بودم
منم که شاهد خون لب حسن بودم
منم که جلوه حق را به ع?ن م? د?دم
خدا? را به جمال حس?ن م? د?ددم
منم که بوده دلم صبح و شام با ز?نب
منم م?ان همه ؛ هم کلام با ز?نب
منم که سوگ گلستان و باغبان دارم
به س?نه زخم غم کربلائ?ان دارم
منم که ظهر عطش را نم? برم از ?اد
چهار لاله ب? سر ز من به خاک افتاد
منم که مادر عشق و ام?د و احساسم
فدا? ?ک سر مو? حس?ن عباسم
چرا ام البنین ؟!
فاطمه کلاب?ه، بعد از گذشت مدت? از زندگ? مشترک با عل? عل?هالسلام ، به ام?رالمؤمن?ن پ?شنهاد کرد که به جا? «فاطمه»، که اسم قبل? و اصل? و? بوده، او را ام البن?ن صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا عل?هاالسلام از ذکر نام اصل? او توسط پدرشان، به ?اد مادر خو?ش، فاطمه زهرا عل?هاالسلام ن?فتند و در نت?جه، خاطرات گذشته، در ذهن آنها تداع? نگردد و رنج ب?مادر? آنها را آزار ندهد.
محبت ب?در?غ به فرزندان زهرا عل?هاالسلام
امالبن?ن بر آن بود که، در زندگ? جا? خال? حضرت زهرا عل?هاالسلام را برا? فرزندان ا?شان پر کند؛ مادر? که در اوج شکوفا?? پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا عل?هاالسلام در وجود ا?ن بانو? پارسا، مادر خود را م?د?دند و رنج فقدانِ مادر را کمتر احساس م?کردند.
امالبن?ن عل?هاالسلام ، فرزندان دختر گرام? رسول خدا صل?اللهعل?هوآله را بر فرزندان خود مقدّم م?داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان م?کرد و آن را فر?ضها? د?ن? م?شمرد؛ ز?را خداوند متعال در کتاب خود، همگان را به محبت آنان دستور داده است.
فرزندان امالبن?ن عل?هاالسلام
ثمره زندگ? مشترک ام البن?ن عل?هاالسلام با حضرت عل?
عل?هالسلام ، چهار پسر بود که به دل?ل داشتن هم?ن پسران، او را امالبن?ن،
?عن? مادر پسران م?خواندند. نام فرزندان ا?شان به ترت?ب عبارتند از:
قمربن?هاشم حضرت ابوالفضل العباس عل?هالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان.
فرزندان ام البن?ن همگ? در کربلا به شهادت رس?دند و نسل ا?شان از طر?ق عُب?داللّه فرزند حضرت ابوالفضل عل?هالسلام ادامه ?افت.
مادر چهار شه?د
با شهادت چهار فرزند امالبن?ن عل?هاالسلام در کربلا، ا?ن بانو? شک?با، به افتخار مادر شه?دان بودن نائل آمد و درکنار همسر شه?د بودن، افتخار? د?گر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.
وقت? خبر شهادت فرزندانش به او رس?د، سرشک اشک از د?ده فرو ر?خت و با روح?ها? قو? در اشعار? گفت: «ا? کس? که فرزند رش?دم عباس را د?د? که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان عل? عل?هالسلام همه ش?ران ب?شه شجاعتند. شن?دهام بر سر عباس عمود آهن?ن زدند، در حال? که دستها?ش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کس? م?توانست نزد او آ?د و با او بجنگد؟
فرزندانم به فدا? حس?ن عل?هالسلام
امالبن?ن بَش?ر را د?د که فرستاده امام سجاد عل?هالسلام بود و به مد?نه آمده بود تا مردم را از ماجرا? کربلا و بازگشت کاروان امام حس?ن عل?هالسلام با خبر سازد. به او فرمود: ا? بش?ر! از امام حس?ن عل?هالسلام چه خبر دار?؟ بش?ر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گرد?د. امالبن?ن فرمود: از حس?ن عل?هالسلام مرا خبر ده!
بش?ر خبر شهادت بق?ه فرزندان او را هم اعلام کرد، ول? امالبن?ن پ?وسته از امام حس?ن عل?هالسلام خبر م?گرفت و م?گفت: فرزندان من و آنچه در ز?ر آسمان است، فدا? حس?نم باد.
چون بش?ر خبر شهادت امام حس?ن عل?هالسلام را به آن حضرت داد، ص?حها? کش?د و گفت: ا? بش?ر! رگ قلبم را پاره کرد? و سپس صدا به ناله و ش?ون بلند کرد.
ا?ن علاقه او به امام حس?ن عل?هالسلام دل?ل کمال معنو?ت اوست که آن همه ا?ثار را در راه مقام ولا?ت فراموش کرد و تنها از رهبرش سخن به م?ان آورد.
وفات ا?ن ب? ب? مجلّله را محضر حضرت ول? عصر ارواحنا فداه و تمام? محبّ?ن اهل ب?ت (ع) تسل?ت عرض م? نما?م.
مادر؛
مادر? که اگر چه در کربلا نبود،
ول? دلش تا ابد در کربلا ماند و نگاهش بر افق،
که آ?ا «کاروان عشق» را بازگشت? خواهد بود؟
مادر? که دلش برا? هم?شه در کنار «نهر علقمه»، سوگ نش?ن فرزند? شد
که نظ?ر نداشت در ز?با?? و شجاعت!
مادر? که دلش در م?دان «قتلگاه» بود و نگاهش بر آسمان،
که چه وقت، «ماه»، بار د?گر خواهد تاب?د!
مادر? که ?ک عمر،
دست از «حس?ن حس?ن» گفتن بر نداشت و تمام غر?بانه ها?ش را،
حت? سوگ عز?زانش را با نام حس?ن عل?ه السلام همراه? کرد!
مادر? که
«ام البن?ن عل?هاالسلام»
بود، ول? آ??نه نگاهش از آسمان کربلا، تنها اشکِ خون?ن ستارگان را چ?د؛
آن گاه که راو?، از عبور ن?زه ها روا?ت م? کرد!
مادر? که حت? کوچه ها? «مد?نه»، مرث?ه سرا? اندوه سترگ او شدند
و به استقامت و صبر او ا?مان آوردند!
مادر? که «وفا»، اول?ن درس زندگ? و «شجاعت»،
عال? تر?ن سرشت همسر? اش بود و «صحبت»،
بالاتر?ن باور مهر پرور? اش
مادر? که برا? هم?شه،
با ناله ها? ن?نوا??، به ?اد پسرانش، لالا?? سرود و سروده ها?ش را فرات،
هر روز، هنگام غروب نجوا م? کند!
مادر? که بعد از شهادت
«عباس عل?ه السلام»
، د?گر به ماه نگاه نکرد و آسمان مد?نه، نعمت نورافشان? اش را از دست داد!
مادر? که در کربلا نبود، ول? تا ابد در کربلا ماند و دل از
«گودال قتلگاه» نگرفت و فر?اد «?ا حس?ن»اش را نه تنها در مد?نه،
که از صحن مطهر کربلا م? توان شن?د!
درود خداوند و سلام پاکان، بر روح بلند و وفادار? ب? نظ?رش باد!
روح آسمان? اش،
در سا?ه سار کوثر، شاد، و شفاعت بشکوهش، دستگ?رمان باد!