کانون فرهنگی و هنری اسرار روداب

مسجد جامع روداب

وصایای حضرت فاطمه سلام الله علیها

نویسنده : مریم نورانی

وصایای فاطمه (س) به طور پراکنده و نامنظم در روا?ات و توار?خ نقل شده است .
به جز امیرالمؤمنین (ع) که نامش در وصایای فاطمه(ع) زیاد دیده می شود ، نام این سه بانو? محترمه، ?عن? ام ا?من ، اسماء و سلم? همسر اب? رافع ن?ز در روا?ات آمده است.
ام ا?من همان بانوی فداکار و با ا?مان? است که به صدق مدعا? فاطمه شهادت داد و طبق روایات پیغمبر درباره اش فرمود:" او زن? است از اهل بهشت... " ، او در خانه پ?غمبر و خد?جه زندگ? م? کرد و پس از آن ن?ز به مد?نه هجرت کرد و به خانه اسامه رفت و پس از او ن?ز در خدمت اهل ب?ت پ?غمبر ، انجام وظ?فه م? کرد.
اسماء بنت عم?س که پس از آنکه شوهرش جعفربن اب?طالب در جنگ مؤته به شهادت رس?د به همسر? ابوبکر در آمد و ا?ن جر?ان قبل از رحلت رسول خدا (ص) بود.
" سلم?" ن?ز نام زن? است که خدمتکار? رسول خدا(ص) را م? کرد، او کن?ز " صف?ه " دخترعبدالمطلب بود، و او همان زن? است که قابلگ? فرزندان فاطمه دختر رسول خدا (ص) را به عهده داشت، و همچن?ن قابله " ابراه?م " فرزند رسول خدا(ص) بوده و در ماجرا? وفات فاطمه(ع) ن?ز در غسل دادن او به عل?(ع) و اسماء کمک م? کرد. (1)
به هر صورت درباره ام ا?من مطلب? در وص?ت نامه ن?ست جز آنکه در روا?ات نام او آمده و ا?ن که فاطمه (ع) به او وص?ت کرد . (2)
در مورد سلم? ن?ز در چند حد?ث آمده که گو?د: هنگام? که فاطمه (ع) ب?مار شد من از او پرستار? م? کردم تا در ?ک? از روزها که عل?(ع) برا? انجام کار? ازخانه ب?رون رفت و فاطمه (ع) با ا?نکه حالش خوب بود به من فرمود: مادر! قدر? آب غسل برا? من حاضر کن . من حاضر کردم و فاطمه برخاسته وغسل کرد ، سپس لباس ها? نو خود را پوش?د و به من دستور داد فرش? برا? او در وسط اتاق ب?ندازم ، رو? آن خواب?د و پاها? خود را به طرف قبله کش?د ، آن گاه دست خود را ز?ر گونه اش گذارده و فرمود: من ا?نک از دن?ا م? روم، بد?ن ترت?ب از دن?ا رفت و من عل? (ع) را خبر کردم . (3)
درباره اسماء بنت عم?س ن?ز در پاره ا? از روا?ات آمده که گو?د: فاطمه (ع) به من وص?ت کرد کس? جز من و عل? (ع) او را غسل ندهد، و من ن?ز هنگام غسل فاطمه طبق وص?ت? که کرده بود به عل? (ع) کمک کردم و هر دو با هم جنازه را غسل داد?م. (4)
درچند حد?ث از طر?ق ش?عه و اهل سنت آمده که اسماء گو?د، فاطمه درهنگام وفات خود به من فرمود: مادر جان! من از ا?ن وضع? که درباره حمل جنازه ها مرسوم است ، شرم م? کنم و خوش ندارم که جنازه زنان را رو? تخته ا? م? گذارند و پارچه ا? رو? آن م? اندازند وپست? و بلند? ها? بدن او برا? ب?ننده آشکار است.
اسماء گو?د: به ا?شان عرض کردم: من چ?ز? را که درحبشه د?ده ام هم اکنون ترت?ب داده نزد شما م? آورم و نشانت م? دهم . سپس چند عدد چوب تر و تخت? را آورد و آن چوبها را خم کرده دو طرف آن را بر کنار تخت بست و چادر رو? آن کش?د، فاطمه( ع) که آن را د?د خوشحال شد و تبسم کرد، اسماء گو?د: من از روز? که رسول خدا(ص) از دن?ا رفته بود تا به آن روز تبسم بر لبان دختر پ?غبر ند?ده بودم. (5)
در روا?ت? است که فرمود: چه چ?ز خوب و ن?کو?? است که بدان وس?له جنازه زن از مرد تشخ?ص داده نم? شود. (6) و در حد?ث? است که فرمود:
برا? من ن?ز ?ک چن?ن چ?ز? درست کن، و مرا مستور کن، خدا?ت از آتش دوزخ مستور دارد.(7)

وصا?ا? حضرت زهرا به حضرت عل? عل?هما السلام

از جمله کرامات فاطمه عل?ها سلام که محدث?ن ش?عه و اهل سنت روا?ت کرده اند ا?ن است که و? از مرگ خود خبرداد و روز و وقت آن را تع??ن کرد ، چنانکه در روا?ات پ?ش از ا?ن ن?ز گذشت و در حد?ث? است که وقت? به عل? (ع) گفت: هنگام مرگ من رس?ده! عل? (ع) فرمود: ا? دختر پ?غمبر، با ا?نکه وح? از ما قطع شده ا?ن خبر را از کجا دانست? ؟
فاطمه پاسخ داد، هم اکنون خواب مختصر? مرا فرا گرفت و رسول خدا (ص) را د?دم که به من فرمود: امشب نزد ما خواه? بود و من م? دانم که او راست گفته و امروز روز آخر عمر من است. (8)
و در روا?ت? است که پس از آن به عل? (ع) گفت: چ?زها?? در دل دارم که م? خواهم آنها را به تو وص?ت کنم!
عل? (ع) فرمود: ا? دختر رسول خدا ، هر چه م? خواه? بگو!
درا?ن وقت عل? (ع) کسان? را که دراتاق بودند ب?رون کرد و نزد?ک سر فاطمه (س) نشست، آن گاه فاطمه به سخن آمده گفت :
ا? پسرعمو ، ه?چ گاه مرا دروغگو و خ?انتکار ند?د?، و از وقت? با تو معاشرت داشته ام نافرمان? تو را نکرده ام!
عل? (ع) در پاسخ او فرمود:
پناه بر خدا! تو داناتر ، ن?کوکارتر ، پره?زگارتر، بزرگوارتر و نسبت به خدا? تعال? ب?مناک تر از آن? که من بخواهم تو را در مورد مخالفت و نافرمان? خود سرزنش کنم، و به راست? مفارقت و دور? تو بر من بس?ار ناگوار است جز آنکه چاره ا? از آن ن?ست...
آن گاه سخنان خود را ادامه داده فرمود:
به خدا مص?بت رحلت رسول خدا (ص) را برا? من تجد?د کرد? و مرگ و فقدان تو ، بر من بس?ار بزرگ است.
" فانا لله و انا ال?ه راجعون"!
آه! که چه مص?بت دردناک ، جانسوز و غم انگ?ز? است! مص?بت? که به خدا سوگند جبران پذ?ر نخواهد بود!
دنباله حد?ث ا?ن گونه است که در ا?نجا هر دو گر?ان شده و لخت? گر?ستند ، آن گاه عل? (ع) سر فاطمه را برداشته به س?نه چسبان?د و بدو فرمود: هر وص?ت? دار? بنما که من آن را انجام خواهم داد.
فاطمه عرض کرد: خدا?ت پاداش ن?ک دهد ا? پسرعمو? رسول خدا، نخست?ن وص?ت من آن است که پس از من " امامه " دختر خواهرم را به ازدواج خو?ش درآور? ، چون او نسبت به فرزندان من همانند خودم مهربان است، و مردان ن?ز ناچارند همسر? از زنان داشته باشند.
وص?ت د?گر من آن است: که احد? از ا?ن مردم که به من ستم کرده و حق مرا گرفتند ، در تش??ع جنازه من و د?گر مراسم حاضر نشوند ز?را ا?نان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند، مبادا بگذار? ?ک? از آنها ?ا پ?روان آنها ، بر جنازه ام نماز بگذارند...
مرا شب هنگام در آن وقت? که د?ده ها همگ? خواب رفته اند دفن کن (9)
و در نقل? هم آمده که فاطمه (ع) وصا?ا? خود را در رقعه ا? نوشته و ز?ر سرش نهاده بود و چون از دن?ا رفت، عل? (ع) آن رقعه را ب?رون آورد و جملات ز?ر را در آن مشاهده کرد:
" بسم الله الرحمن الرح?م، هذا ما اوصت به فاطمة بنت رسول الله، اوصت وه? تشهد ان لا اله الا الله، وان محمداً عبده و رسوله ، و ان الجنة حق و النار حق، و ان الساعة آت?ة لا ر?ب ف?ها، و ان الله ?بعث من ف? القبور.
" ?ا عل? انا فاطمة بنت محمد زوجن? الله منک لا کون لک ف? الدن?ا و الآخرة، انت ول? ب? من غ?ر?، حنطن? و غسلن? و کفن? با لل?ل، و صل عل? و ادفن? بالل?ل و لا تعلم احدا، و استودعک الله و اقرء عل? ولد? السلام ال? ?وم الق?امة" (10)
" به نام خدا? بخشا?نده و مهربان، ا?ن است آنچه دختر رسول خدا بدان وص?ت م? کند، و ا?ن وص?ت را در حال? م? کند که گواه? م? دهد معبود? جز خدا? ?کتا ن?ست، و گواه? م? دهد محمد بنده و رسول اوست، و گواه? م? دهد که بهشت حق است، و جهنم حق است، و ق?امت خواهد آمد و ه?چ گونه شک? در آن ن?ست، و گواه? م? دهد که خدا? تعال? هر کس را که در گورهاست مبعوث و زنده خواهد کرد.
ا? عل? ! منم فاطمه دختر محمد که خدا? تعال? مرا به ازدواج تو درآورد تا در دن?ا وآخرت از آن تو باشم، و تو در انجام کارها? من سزاوارتر از د?گران هست? !
کار حنوط ، غسل و کفن مرا در شب انجام ده، و بر من نماز بخوان و شبانه مرا دفن کن، و کس? را خبر نکن ، تو را به خدا م? سپارم ، و بر فرزندان خود تا روز ق?امت سلام م? رسانم (11)

پی نوشت :

1- اسد الغابة، ج 5، ص 478.
2- بحار الانوار ، ج 43، صص 181 و 204.
3- کشف الغمه ، ج 2، ص 127.
4- بحار الانوار، ج 43، صص 184 و 198/ کشف الغمه ، ج 3، صص 126 و 130.
5- احقاق الحق ، ج 10، ص 474/ بحار الانوار، ج 43، صص 189و 213.
6- کشف الغمه، ج 2، ص 130.
7- بحارالانوار، ج 43، ص 213.
8- همان، ص 179.
9- بحار الانوار، ج 43، صص 192 و 191.
10- همان، ص 214.
11- همان، ص 214.

منبع: سا?ت خل?ج فارس