کانون فرهنگی و هنری اسرار روداب

مسجد جامع روداب

?ا جوادالائمه عل?ه السلام

پنجشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۱، ۱۲:۳۳ ب.ظ

نام مبارک امام نهم «محمد»، کن?ه‌? حضرت «ابوجعفر» و لقب او «تق?» و «جواد» ، ولادت ا?شان در سال ??? ه.ق در شهر مد?نه بوده، در روز و ماه ولادت آنجناب ب?ن مورخ?ن اختلاف شده، عده‌ا? آنرا ن?مه ماه رمضان و بعض? دهم ماه رجب ذکر کرده‌اند.

مادر حضرت «سب?که» از خاندان «مار?ه‌? قبط?ه»» همسر پ?امبر خدا به شمار م?‌رود، از نظر فضائل اخلاق? در درجه‌? والا?? قرار داشت و برتر?ن زنان زمان خود بود. امام هشتم حضرت عل? بن موس? الرضا (عل?ه‌السلام) از او به عنوان بانو?? منزه و پاکدامن ?اد م?‌فرمود.
به هنگام شهادت پدر بزرگوار خو?ش، حضرت حدود هشت سال داشتند.
ـ خلفا? معاصر حضرت
دو خل?فه‌ از خلفا? عباس? معاصر با عصر امام جواد (عل?ه‌السلام) بودند.
?ـ مأمون (???-???)
?ـ معتصم (???-???)
ـ امامت در سن?ن کودک?
در امر امامت آنچه مهم است، تنص?ص امام سابق بر امامت امام پس از خود م?‌باشد که ش?خ مف?د آنرا از شمار? از اصحاب بزرگ و نزد?ک به امام (عل?ه‌السلام) درباره‌? امامت امام جواد (عل?ه‌السلام) نقل کرده از آن جمله: عل? بن جعفر بن محمد الصادق (عل?هماالسلام)، صفوان بن ?ح??، معمر بن خلّاد، حس?ن بن بشّار، ابن اب? نصر بزنط?، ابن ق?ام واسط?، حسن بن جَهم، ابو?ح?? صنعان? خ?رات? و گروه? د?گر.
از ا?ن روا?ات به خوب? برم?‌آ?د که امام رضا (عل?ه‌السلام) در موارد متعدد و مناسبتها? گوناگون، امامت فرزند بزرگوارشان را گوشزد کرده و اصحاب را در جر?ان امر گذاشته است و نزد ش?ع?ان و علماء ش?عه اصلا مسئله‌? کوچک?ِ سنّ مطرح نبوده بلکه عق?ده ا?شان بر ا?ن پا?ه بوده که اگر امر از جانب خدا باشد فرق? ب?ن طفل ?ک روزه و ش?خ صد ساله ن?ست و ا?ن از مسلمات عقائد ش?عه است.
اما از آنجا که حضرت جواد (عل?ه‌السلام) نخست?ن امام? بود که در سن کودک? جانش?ن پدر بزرگوار خود امام رضا (عل?ه‌السلام) گشت طبعاً ب?ن ضعفا? ش?عه و همچن?ن علماء اهل سنت و فِرَق د?گر ا?ن سؤال پ?ش م?‌آمد که چگونه ?ک انسان ? ساله م?‌تواند مسؤول?ت حساس و سنگ?ن امامت و پ?شوا?? مسلمانان را برعهده بگ?رد و بعبارت د?گر آ?ا ممکن است انسان? در چن?ن سن بتواند جانش?ن پ?امبر خدا باشد؟
از ا?نرو گروهها? مختلف? از ش?ع?ان برا? اطم?نان قلب از راهها? دور و نزد?ک به محضر امام (عل?ه‌السلام) شرف?اب شده و بعد از سؤالها? گوناگون? که از جنابش م? پرس?دند و معجزات و غ?ب‌گو??‌ها? حضرت، دلشان آرام گشته و به امامت آنحضرت اقرار م?‌کردند. مجالس ز?اد? امام (عل?ه‌السلام) برا? پاسخ گو?? به سؤالات ا?شان حاضر شد و از آنجا که علم او علم رسول الله بود به تمام? سؤالات ا?شان پاسخ م?‌داد.
گاه? بعض? از دوستان حضرت متعرّض کم? سن آنحضرت م?‌شدند، آن حضرت در جواب، اشاره به جانش?ن? سل?مان از داود (عل? نب?نا و آله و عل?هما السلام) کرده و م?‌فرمود: حضرت سل?مان، هنگام? که هنوز کودک? ب?ش نبود و گوسفندان را به چرا م? برد، حضرت داود او را جانش?ن خود کرد، در حال? که عبّاد و علما? بن? اسرائ?ل ا?ن عمل او را انکار م?‌کردند.
در ا?نجا لازم به ذکر است کسان? که عقائد ش?عه را ز?ر سؤال م?‌برند و بدون علم و آگاه?، سخن از بطلان عق?ده‌? ش?عه از جمله صح?ح بودن امامت ?ک طفل به م?ان م?‌آورند با?د به آنها گفته شود که شما حت? کلام خدا را نخواند?د و نفهم?د?د. خداوند درباره‌? حضرت ?ح?? م? فرما?د:«و آت?ناه الحکم صب?ّاً ؛ ?عن? ما به ?ح?? در کودک? مقام نبوت داد?م.»
حضرت ع?س? (عل? نب?نا و آله و عل?ه‌السلام) در گهواره فرمود: « انّ? عبدالله آتان? الکتاب و جعلن? نب?ّا ؛ من بنده‌? خدا هستم او به من کتاب عطا کرده و مرا پ?امبر قرار داده است.»
امام رضا (عل?ه‌السلام) به ?ک? از ?اران خود به نام «معمر بن خلاد» فرمودند: « من ابو جعفر را جانش?ن خود قرار دادم، ما خاندان? هست?م که کوچکتران ما مو به مو از بزرگانمان ارث م?‌برند.»
ـ مناظرات علم? امام جواد (عل?ه‌السلام)
?ک? از شاخصه‌ها? دوران امامت امام جواد (عل?ه‌السلام) تشک?ل مجالس مناظره و سؤال و جواب از وجود مقدس آن حضرت بود. امام (عل?ه‌السلام) از دو جهت به مناظرات علم? دعوت م?‌شد. نخست از طرف ش?ع?انِ خود که با توجه به سنّ کم آن حضرت م?‌خواستند علم اله? امام را در?ابند. دوم از جانب حکومت، به و?ژه مأمون و معتصم. از آنجا که ش?ع?ان، مدّع? علم اله? برا? امامان خود بودند، خلفاء م?‌کوش?دند با تشک?ل مجالس مناظره، آنان را رودررو? برخ? از دانشمندان بنام زمان قرار دهند تا شا?د در پاسخ برخ? از پرسشها درمانده شده و ش?ع?ان از ا?ن رهگذر، در اعتقاد خود دچار مشکل شوند. البه در ظاهر هدف خود را عکس آنچه گذشت نشان م?‌دادند و بگونه‌ا? وانمود م?‌کردند که برا? نشان دادن دانش امام دست به ا?ن اقدام زده‌اند.
ـ مناظره درباره‌? فضائل خلفاء
در ضمن مناظرات? که با حضرت جواد (عل?ه‌السلام) م?‌شد ?ح?? بن اکثم که از قضات مشهور و علماء بنام آنزمان بود سؤالات? در باب فضائل خلفاء از آنحضرت نمود. ابتدا روا?ت? را مطرح کرد که در ضمن آن چن?ن آمده: جبرئ?ل از طرف خدا به رسولش گفت: از ابوبکر سؤال کن، آ?ا او از من راض? است؟ من که از او راض? هستم.
امام (عل?ه‌السلام) در آن مجلس که تعداد ز?اد? از علما? اهل سنت حضور داشتند فرمود:« من منکر فضل ابوبکر ن?ستم، ول? کس? که ا?ن روا?ت را نقل کرده م?‌با?ست به روا?ت? که از رسول خدا نقل شده و همه حد?ث شناسان صحّت آن را پذ?رفته‌اند توجه داشته باشد، مبن? بر ا?نکه آن حضرت در حجه الوداع فرمود: « نسبت سخنان دروغ و ساختگ? بر من ز?اد شده و پس از ا?ن ز?ادتر خواهد شد. کسان? که دروغ بر من م?‌بندند جا?گاهشان از آتش پر خواهد شد. هنگام? که حد?ث? از طرف من به شما م?‌رسد، آن را به کتاب خدا و سنت من عرضه کن?د، در صورت? که با آن دو موافقت داشت آن را بپذ?ر?د وگرنه کنارش بگذار?د. اکنون حد?ث? که تو نقل م?‌کن?، با کتاب خدا موافق ن?ست، ز?را خداوند در قرآن م? فرما?د: « و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب ال?ه من حبل الور?د » ?عن? «و ما انسان را آفر?د?م و آنچه که نفسش به آن وسوسه م?‌کند را م?‌دان?م و ما از رگ گردن به او نزد?کتر?م.»
آ?ا خدا از رضا و سخط ابوبکر آگاه? نداشت که از او م?‌پرسد؟
پس از آن ?ح?? درباره‌? روا?ت « مَثَل اب? بکر و عمر ف? الارض کَمَثَل جبرئ?ل و م?کائ?ل ف? السماء» پرس?د. معنا? ا?ن جمله ?عن? « مَثَل ابوبکر و عمر در زم?ن مَثَل جبرئ?ل و م?کائ?ل در آسمان است.» امام (عل?ه‌السلام) در جواب فرمودند: « محتوا? ا?ن روا?ت درست ن?ست؛ ز?را جبرئ?ل و م?کائ?ل همواره بندگ? خدا را نموده و لحظه‌ا? عص?ان و نافرمان? او را ننموده‌اند، در حال?که ابوبکر و عمر پ?ش از آن که اسلام ب?اورند، سالها? طولان? مشرک بوده‌اند.
آنگاه ?ح?? از حد?ث « ابوبکر و عمر س?دا کهول اهل الجنّه » پرس?د. معنا? ا?ن جمله ?عن? «ابوبکر و عمر دو آقا? پ?رمردان اهل بهشت هستند.» امام فرمود: « در بهشت جز جوان کس? وجود نخواهد داشت تا آن دو نفر, س?د و سرور آن پ?ران باشند.
لازم به ذکر است که اهل سنت ا?ن حد?ث را در مقابل کلام رسول خدا (صل? الله عل?ه و آله) که فرمودند:« الحسن و الحس?ن س?دا الشباب اهل الجنّه؛ ?عن? حسن و حس?ن (عل?هماالسلام) دو سرور جوانان اهل بهشتند» جعل کرده‌اند.
سپس ?ح?? درباره‌? حد?ث « انّ عمر بن الخطاب سراج اهل الجنّه » سؤال کرد. ?عن? «عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است.» امام فرمودند: « در بهشت ملائکه‌? مقرّب?ن خدا و حضرت آدم و حضرت محمد (صل? الله عل?ه و‌ آله) و تمام? انب?اء اله? حضور دارند، آ?ا نور آنان برا? روشن کردن بهشت کاف? ن?ست که ن?از به نور خل?فه‌? دوم باشد؟
?ح?? از حد?ث « اِنّ السَّک?نهَ تَنطِقُ عَل? لِسان عُمَر » سؤال کرد. ?عن? « سنگ?ن? و آرامش و وقار به هنگام سخن گفتن بر زبان عمر است.» حضرت فرمودند:‌« من منکر فضل عمر ن?ستم، اما ابوبکر که از او با فض?لت تر بود بالا? منبر م?‌گفت: « انّ ل? ش?طاناً ?عتر?ن?، فاذا ملت فسدّدون? » ?عن? « همانا ش?طان? همراه من است که مرا اغوا م?‌کند,‌پس هرگاه از راه صح?ح منحرف شدم (و حرف ب?‌ربط زدم) مرا متوجه کن?د و جلو? مرا بگ?ر?د.»
?ح?? گفت: درباره‌? ا?ن حد?ث چه م?‌گو??د که رسول خدا فرمود:« لو لم اُبعث لبعث عمر »؟ امام فرمود: کتاب خدا صادق تر است که م?‌فرما?د: « و اذا اخذنا من النب??ن م?ثاقهم و منک و من نوح » خداوند که از انب?اء برا? ادا? رسالتشان پ?مان گرفته و آن بزرگواران لحظه‌ا? به و? شرک نورز?ده‌اند، چگونه ممکن است بر خلاف پ?مان خود، شخص? که بخش? از عمرش را درحال شرک به خدا گذرانده به پ?امبر? برگز?ند؟ همچن?ن روا?ت شما با حد?ث صح?ح « نبّئت و آدم ب?ن الروح والجسد» ?عن? من نب? بودم در حال?که حضرت آدم ب?ن روح و جسد بود، که از رسول خدا نقل شده مبا?نت و منافات دارد.
?ح?? پرس?د: از رسول خدا نقل شده که فرمود:« ما احتبس عنّ? الوح? قطّ الّا ظننته قد نزل عل? آل الخطّاب» ?عن?‌: وح? بر من متوقف نشد مگر آنکه گمان کردم بر آل خطاب نازل شده. امام فرمودند: برا? پ?امبران جا?ز ن?ست حتّ? لحظه‌ا? در رسالت خود دچار ترد?د شوند. از طرف د?گر خدا م? فرما?د: « الله ?صطف? من الملائکه رسلا و من الناس» چگونه ممکن است که نبوت از برگز?ده خدا به کس? که مدتها به او شرکت ورز?ده است منتقل شود؟
?ح?? گفت: از پ?امبر نقل شده که فرمود:«لو نزّل العذاب لما نج? الا عمر» ?عن? اگر عذاب نازل م?‌شد نجات پ?دا نم?‌کرد مگر عمر. امام فرمود: ا?ن روا?ت با قرآن که م?‌گو?د:« و ما کان الله ل?عذّبهم و انت ف?هم و ما کان الله معذّبهم و هم ?ستغفرون » سازگار ن?ست. معنا? آ?ه ا?ن است که خداوند ا?شان را عذاب نم?‌کند تا آنهنگام که تو در م?ان ا?شان هست? ا? پ?غمبر و عذاب کننده ن?ست ا?شان را تا آنزمان که استغفار م?‌کنند. »
بارزتر?ن چ?ز? که در ا?ن مناظره جلب نظر م?‌کند روش صح?ح مناظره با اشخاص? است که به راهها? انحراف? کش?ده شده و از صراط مستق?م کناره گرفته‌اند. امام (عل?ه‌السلام) با آنها محاجّه م?‌کند بر پا?ه ? اصول? که خود آنها قبول دارند. آنها اتفاق دارند که اگر حد?ث? مخالف با کتاب خدا بود، به فرما?ش پ?امبر خدا با?د آنرا کنار گذاشته و اعتقاد به آن پ?دا نکنند. از ا?نرو امام (عل?ه‌السلام) که قرآن ناطق است و س?نه‌? او گنج?نه‌? علوم قرآن است آنها را متوجه باطل بودن آن احاد?ث ساختگ? م?‌فرما?د و با تلاوت قرآن، ضدّ?ت آن جملات دروغ?ن را با کتاب خدا متعرض شده و در بخش? از آن کلمات جعل? هم آنها را به تعقل وا م?‌دارد و م? فرما?د که از ن?رو? خداداد? خو?ش کمک گرفته بب?ن?د آ?ا ا?ن کلام جاهلانه ممکن است از لسان مقدس پ?امبر خدا صادر شده باشد؟!
البته ا?ن احاد?ث جعل? آنچنان نزد اهل سنت معروف شده که در کتابها? خود آنها را ذکر کرده‌اند و ما به تعداد? از منابع آن در پاورق? اشاره کرده‌ا?م.
ـ برخورد با فرقه‌ها? منحرف
امام جواد (عل?ه‌السلام) در برابر فرقه‌ها?? که در دوران آن حضرت وجود داشتند، ش?ع?ان خود را آگاه ساخته و از انحراف از جاده‌? حق?قت بر حذر م?‌داشتند. ?ک? از ا?ن فرقه‌ها اهل حد?ث ?ا مجسم? مذهب بوده که خدا را جسم م?‌پنداشتند. امام درباره‌? آنان به ش?ع?ان م?‌فرمود که اجازه ندارند پشت هر کس? که خدا را جسم م?‌داند نماز گزارده و به او زکات بپردازند. واقفه ?ک? د?گر از فرقه‌ها? موجود انشعاب? از ش?عه در زمان امام جواد بود که به صورت مشکل? در مقابل ش?ع?ان مطرح شده بود. آنان کسان? بودند که پس از شهادت امام کاظم (عل?ه‌السلام) بر آن حضرت توقف کرده و امامت فرزندش عل? بن موس? الرضا (عل?ه‌السلام) را نپذ?رفتند. وقت? از امام درباره‌? نمازخواندن پشت سر واقف? مذهبان سؤال م?‌شد، آن حضرت در جواب، ش?ع?ان را از ا?ن کار نه? م?‌فرمودند.
ز?د?ه ن?ز فرقه‌ا? بود منشعب از ش?عه، در روا?ت? از امام جواد (عل?ه‌السلام) آمده که حضرتش فرمودند:«واقف?ه و ز?د?ه مصداق ا?ن آ?ه از قرآن م?‌باشند که «وجوهٌ ?َومَئِذٍ خاشعَه عامِلَهٌ ناصِبَه » ?عن? در روز ق?امت ?ک عدّه که اهل آتش هستند بر چهره‌ها?شان در آن روز غبار ذلت و خوار? نشسته همچون کسان? نمودار است که شدت سخت?‌ها? وارده بر چهره‌ها? ا?شان نمودار است.
غلات ن?ز مورد تنفر امامان (عل?هم‌السلام) بودند. خطر ا?نان برا? ش?ع?ان بس?ار جد? بود. ا?نان به نام امامان‌، روا?ات? را به دروغ ساخته و بد?ن وس?له ش?ع?ان را که پ?رو ائمه بودند به انحراف م?‌کشاندند. امام جواد (عل?ه‌السلام) درباره‌? ابوالخطاب که از سران غلات بود فرمودند: « لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او و کسان? که درباره‌? لعن بر او توقف کرده و ?ا ترد?د کنند.»
ـ مکتب علم? امام جواد (عل?ه‌السلام)
امامان عل?هم‌السلام در زمان خود با توجه به وجود شرا?ط و زم?نه فعال?تها? علم?، شاگردان? را ترب?ت م? فرمودند و علم و دانش را توسط آنان در م?ان افراد منتشر م?‌کردند. بد?ه? است که شرائط اجتماع? و س?اس? زمان ا?شان ?کسان نبوده و هر ?ک به فراخور آزاد? ب?ان مشغول به فعال?ت در ا?ن قسمت م?‌شدند.
مثلاً در زمان امام باقر و امام صادق (عل?هماالسلام) شرائط اجتماع? مساعد بود و به هم?ن جهت تعداد شاگردان و راو?ان امام صادق (عل?ه‌السلام) بالغ بر ? هزار نفر م?‌شد، ول? از دوران امام جواد تا زمان امام عسکر? (عل?هماالسلام) به دل?ل فشارها? س?اس? و کنترل شد?د فعال?ت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعال?ت ا?شان بس?ار محدود بود. بنابرا?ن اگر م?‌خوان?م که تعداد راو?ان و اصحاب حضرت جواد (عل?ه‌السلام) قر?ب به صد و ده نفر ?ا صد و ب?ست نفر بوده، جا? تعجب ن?ست ز?را از ?ک سو آن حضرت شد?داً تحت مراقبت و کنترل س?اس? بود و از طرف د?گر در سن ?? سالگ? حضرت به شهادت رس?دند.
ـ گوشه‌ا? از معجزات حضرت
عماره بن ?ز?د گفت: امام محمد تق? را ملاقات کردم. به آن حضرت عرض کردم،‌?ا بن رسول الله!‌علامت امام چ?ست؟ حضرت فرمودند:« امام آن کس? است که ا?ن کار را انجام دهد. حضرت دست مبارک خود را بر سنگ? گذاشت و اثر انگشتانش در آن ظاهر شد. راو? م?‌گو?د: پس د?دم که آهن را م?‌کش?د بدون آنکه آنرا به آتش بگدازد سنگ را با خاتم خود نقش م?‌کرد.
چون امامت منصب اله? و ر?است بر جم?ع موجودات است مدع? ز?اد پ?دا کرده از ا?نرو با?د علامت? باشد تا مدّع? راست?ن امامت از مدّع? دروغ?ن معلوم باشد. در ا?ن روا?ت حضرت شخص را متوجه ا?ن معنا م?‌کند که کس? که م?‌گو?د من از جانب خدا امام بر خلق هستم با?د بتواند تصرف در موجودات عالم کند و کار? که از مدع?ان دروغ?ن بر نم?‌آ?د او انجام م?‌دهد چرا که خداوند ه?چگاه حجّت خود را بر دست دشمنان خود و مدّع?ان دروغ?ن جار? نم?‌کند.
اسماع?ل بن عباس گفت:« روز ع?د? خدمت امام جواد (عل?ه‌السلام) رفتم و به آنجناب از تنگ? معاش شکا?ت کردم. آن حضرت مصلا? (جانماز) خود را بلند کرده و مقدار? از خاک را به دستان مبارک خو?ش گرفتند. به برکت دست آنحضرت خاک مبدل به پاره‌ا? از طلا? گداخته شد. حضرت آنرا به من عطا فرمود. آنرا به بازار بردم. ?? مثقال طلا? ناب بود. »
محمد بن م?مون گفت: «در ا?ام? که حضرت جواد (عل?ه‌السلام) کودک بود و حضرت رضا (عل?ه‌السلام) هنوز به خراسان نرفته بودند حضرت رضا (عل?ه‌السلام) سفر? به مکه نمود. من ن?ز در خدمت آن حضرت بودم. چون خواستم مراجعت کنم، خدمت آن حضرت رفته عرضه داشتم که م?‌خواهم به مد?نه برگردم. نامه‌ا? برا? ابوجعفر، محمد تق? (عل?ه‌السلام) بنو?س?د تا من ببرم. حضرت تبسّم? فرمود و نامه‌ا? مرقوم فرمودند. من آن را به مد?نه آوردم. در آن وقت چشمان من ناب?نا شده بود. آمدم خدمت امام جواد (عل?ه‌السلام). موفق خادم آن حضرت، حضرتش را برا? ملاقات در حال?که در گهواره بود نزد من آورد. من نامه را به آن جناب دادم. حضرت به موفق فرمود: مُهر از نامه بردار و کاغذ را باز کن. پس موفق مهر از کاغذ برداشت و آن را مقابل آن حضرت گشود. پس حضرت آن را ملاحظه فرمود. آن گاه فرمود: « ا? محمد! احوال چشمت چگونه است؟» عرض کردم: «?ا بن رسول الله! چشمم عل?ل شده و ب?نا?? از آن رفته چنانچه مشاهده م?‌فرما??.» پس حضرت دست مبارک خود را به چشمان من کش?د. از برکت دست آن حضرت، چشمان من شفا ?افت. دست و پا? آنحضرت را بوس?دم و در حال?که ب?نا بودم از خدمتش مرخص شدم. »
خوشا به حال ش?ع?ان و دوستان اهل ب?ت رسول خدا (صل? الله عل?ه و آله)، چه سعادت? را دارا هستند و چه مقامات? در بهشت منتظر ا?شان است. به واقع کسان? که از راه خدا و خاندان پ?امبر خدا به ب?راهه رفتند چه قدر دست خال?ند و آن کسان? که زانو? ادب درِ ا?ن خانه زده و ا?شان را به حق?قت شناختند به چه گنج?نه ? عظ?م و گرانبها?? نائل شدند. آر?، ا?نچن?ن است معرفت ش?عه به امامان خو?ش، به امام هشتم م?‌گو?د نامه‌ا? بنو?س تا من سعادتمند به بردن ا?ن نامه شوم آن هم برا? کس? که در گهواره است. او م?‌داند که فرق? ب?ن کوچک و بزرگ ا?شان ن?ست و همه‌ا?شان خاندان وح? هستند. چه قدر خوشحال م?‌شوند که کس? ا?شان را شناخته باشد ا?ن درخواست نوشتن نامه از امام حکا?ت از اوج معرفت او به مقام امام دارد البته امام هم به رو? او تبسم نموده و ابراز رضا?ت از ا?شان م?‌فرما?د.
در ا?نجا مناسب د?دم به محضر نوران? امام جواد (عل?ه‌السلام) عرض کنم: ا? س?د و مولا? ما، ما کوچکتر از آن?م که در محضر تو زبان به سخن گفتن باز کن?م اما آقا جان شما خانواده‌? کرم هست?د و گدا? در خانه‌? خود را دست خال? بر نم?‌گردان?د. آقا جان به قلب و روح و جان ما نظر? کن و چشم دل ما را به عالم نور باز کن. آقا جان! ا?ن چشمان آلوده به گناه ما و ا?ن دلها? غبار آلود به معاص?، از ف?ض د?دار امام خود، محروم شده و اگر نظر شما نباشد هرگز از ا?ن محروم?ت ب?رون نخواهد آمد.
ـ رشحه‌ا? از رشحات مواعظ حضرت جواد (عل?ه‌السلام)
قال عل?ه‌السلام: «عزّ المؤمن غناه عن النّاس؛ ?عن? عزت مؤمن ب? ن?از? او از مردم است.»
مؤمن از آنجا که عزت نفس دارد ه?چگاه در ب?ن مردم خود را ذل?ل نم?‌کند و چنان نشان م?‌دهد که احت?اج? به کس? ندارد. هر ن?از? که دارد از خدا م?‌خواهد و اگر به کس? در حاجت خود مراجعه نما?د سع? م?‌کند کس? باشد که دست رد به س?نه‌? او نزند. مؤمن عز?ز است و عزت خود را برا? متاع قل?ل دن?ا از دست نم?‌دهد.
قال عل?ه‌السلام:« ک?ف ?ُض?ع مَنِ الله تعال? کامله؟ و ک?ف ?نجو من الله تعال? طالبه؟ و من انقطع ال? غ?ر الله و کله الله ال?ه،و من عمل عل? غ?ر علم افسد اکثر مما ?صلح» حضرت فرمودند:« کس? که خداوند کف?ل اوست چگونه ضا?ع م?‌شود؟ و کس? که خداوند در طلب اوست چگونه نجات م?‌?ابد و کس? که خود را از خدا بر?د و به د?گر? تک?ه کرد خداوند او را به همان واگذار م?‌کند و کس? که از رو? جهالت و عدم دانش و علم عمل? انجام داد آنچه را که فاسد و تباه کرده ب?شتر است از آنچه اصلاح کرده.» ? جمله از امام (عل?ه‌السلام) که هر جمله گوهر? گرانما?ه به انسان نشان م?‌دهد و درها? خ?ر را بر رو? او باز م?‌کند.
در جمله‌? اول م?‌فرما?د: کس? که خود را به خدا بسپارد و کار خود را به خدا تفو?ض کند و خدا کف?ل او باشد هرگز ضا?ع و تباه نم?‌شود. ?عن? اگر کس? بخواهد در حصن حص?ن اله? از شرور و فتنه‌ها و گرفتار?ها در امان و محفوظ بماند با?د به گونه‌ا? باشد که خداوند کف?ل او شود و کارها? او را به دست بگ?رد و چن?ن چ?ز? در سا?ه‌? توکل بر خدا و ملتزم بودن به شرع و شر?عت برا? انسان حاصل خواهد شد. »
در جمله دوم م?‌فرما?د: کس? که خداوند در صدد انتقام از اوست ه?چ راه فرار? ندارد و هرگز نجات پ?دا نخواهد کرد پس انسان به جا? ا?نکه بعد از خطا و اشتباه بگر?زد بسو? خدا برگردد و آنچه را در جبران گذشته لازم است انجام دهد تا مورد عفو و گذشت خدا قرار گ?رد.
در جمله سوم م?‌فرما?د: کس? که تک?ه بر غ?ر خدا کند خدا هم او را به همان کس وا م?‌گذارد و البته چه کس? است که بتواند مشکل‌ او را حل کند جز خدا، به عبارت د?گر کس? که در مشکلات و حوائج خود بر غ?ر خدا توکل کند بداند که هرگز به مقصد خود نخواهد رس?د چون تنها اوست که گره‌ها را باز کرده و مشکلات را حل م?‌کند و اگر او نخواهد احد? قادر بر چن?ن کار? ن?ست.
در جمله‌? چهارم م?‌فرما?د: عمل با?د بر طبق دانش و معرفت باشد عمل کردن از رو? جهالت و نادان? ب?شتر از ا?نکه نفع? داشته باشد ضرر دارد و ما?ه‌? فساد و تباه شدن انسان و ضا?ع شدن عمر انسان م?‌شود. ?عن? اعمال انسان آنموقع ارزشمند م?‌شود که از رو? دانش و علم باشد نه چشم بسته و کورکورانه .
شهادت امام جواد (عل?ه‌السلام)
از کتاب ع?ون المعجزات نقل شده که چون حضرت جواد (عل?ه‌السلام) وارد بغداد شد و معتصم انحراف ام الفضل را از آن حضرت دانست، او را طلب?د. به قتل حضرت او را راض? نموده زهر? برا? او فرستاد که در طعام آن جناب داخل کند. ام الفضل انگور رازق? را زهر آلود کرده به نزد آن امام مظلوم آورد. چون حضرت از آن تناول نمود، اثر زهر در بدن مبارکش ظاهر شد. ام الفضل گر?ه و زار? کرد. حضرت فرمود: مرا کشت? و حال گر?ه م?‌کن?؟ به خدا سوگند: ببلا?? مبتلا خواه? شد که علاج? ندارد.
امام (عل?ه‌السلام) در سن جوان? در حال?که ?? سال و چند ماه? از عمر شر?ف?شان گذشته بود در پنجم ذ? الحجه سال ??? به زهر معتصم به شهادت رس?ده و در جوار جد بزرگوارشان حضرت موس? بن جعفر (عل?ه‌السلام) در شهر کاظم?ن آرم?د. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۳/۱۱
هادی قلعه نوی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی