با توجه به سوال? که معمولاً همه ? افراد به دنبال جواب آن هستند، چند? پ?ش در سا?ت بس?ار خوب "پورتال نماز" ا?ن سوال را با جواب? که از طرف کارشناسان متخصص به آن جواب داده بودند، د?د?م.
ما هم به علت مهم بودن ا?ن موضوع آن را با درج پ? نوشت ها? معتبر باز نشر داد?م.
علت بی اعتنایی برخی به نماز و راههای درمان آن چیست؟
شناخت و تشخیص مشکل، اولین و مهمترین مرحله حل مشکل و گره گشایی از آن است که در پرتو آن می توان درمان صحیح ارائه کرد. برای بی اعتنایی به نماز نیز ابتدا شناخت علت و سپس ارائه درمان مناسب می تواند کمک شایانی به حل این مشکل ایفا نماید که به صورت مختصر به برخی از آنها اشاره میکنیم.
1. عدم آشنایی به فلسفه نماز
اهمیت ندادن به نماز، به لحاظ عدم آشنایی به حقیقت آن و احساس نیاز نکردن نسبت به آن، خود از عوامل ترک نماز به شمار می رود.
درمان
آشنایی و ترویج فلسفه و حقیقت نماز و این که نماز جزء نیازهای زندگی ماست. توجه به اینکه فایده و آثار نماز در دنیا و آخرت تجلی میکند و به واسطه آن، آرامش و تعادل روانی پیدا میشود. چنانچه بهترین درمان افسردگی و اضطراب، نماز است.
2. احساس تحجر و عقب ماندگی
برخی فکر می کنند نه تنها مذهب از زندگی جداست؛ بلکه دین عامل عقب افتادگی است. چنین اشخاصی بر این باورند که افراد مذهبی و نمازخوان، از واقعیتها و لذات زندگی و از علم و پیشرفت و یا با زمان همراه بودن، به دور هستند.
تصور می کنند آنها انسانهایی خشک و بی سواد و عقب افتادهاند و افراد مخالف آنها، انسانهایی منطقی، پیشرفته و با سوادند. اینان برای توجیه خود مثالهایی از عقب افتادگی کشورهای اسلامی و برخی افراد مذهبی می آورند.
درمان
فهمیدن یا فهماندن این معنا که دین نه تنها با علم و پیشرفت زندگی کردن مخالف نیست؛ بلکه چگونگی پویایی و موفقیت را نیز نشان میدهد و اینکه عبادت، برای بهتر زندگی کردن است و بهتر لذت بردن از زندگی، درمان بیماریهای روانی و به طور کلی برای به تکامل رسیدن انسان است. ضمن اینکه مسلمانان و کشورهای مسلمان موفق و پیشرفته کم نیستند که ایران عزیز اسلامی نمونه بارز آن است.
3. تن پروری و تنبلی
اساساً افراد تنبل و تن پرور، اراده قوی نسبت به انجام امور معنوی ندارند و در مسیر زندگی خود با مشکل رو به رو هستند. اینگونه افراد دارای روح کوچک هستند و همواره در بند خواسته های تن می باشند.
درمان
ترک پرخوابی و پرخوری که باعث کسالت و ضعیف شدن اراده شده و اشتیاقی برای عبادت نمیماند. برای ترک این عادت از خدای متعال استعانت بجوییم و از ورزش و نرمش برای رفع کسالت استفاده کنیم. از شهوترانی و بزهکاری دوری کنیم؛ زیرا افراد شهوتران، داری ارادهای ضعیف هستند و از آنجایی که پرستش و عبادت، خواسته و نیاز روح آدمی است، لذا آدم شهوتران به دلیل اسیر و گرفتار جسم بودن، نمیتواند به خواسته های روح پاسخ مثبت دهد.
4. سهل انگاری
یکی از اسباب ترک نماز، سهل انگاری و مسامحه کاری است. منشأ این عامل، چیزی جز تنبلی و بی حالی نیست؛ زیرا مشاهده میشود که انسان با اینکه در بهترین وضعیت روحی و جسمی به سر میبرد، ولی باز نسبت به امور معنوی مخصوصاً نماز بی توجه است، به راحتی آن را ترک میکند و احساس نمیکند که عمل مهمی را ترک کرده است.
درمان
از علل اصلی بی توجهی و سهل انگاری در نماز، اهمیت ندادن به عبادت و در حقیقت، مهم جلوه نکردن نماز برای آدمی است. برای رفع سهل انگاری، باید به نماز اهمیت داد و آفات ترک آن را شناخت و دانست که عذاب خدا برای سهل انگاران دردناک و عظیم است.
5. احساس خجالت و خودنمایی
بعضی میگویند: خجالت میکشیم، چون تا به حال نماز نخواندیم و اگر اکنون بخوانیم، شاید مورد طعن و مسخره پدر و مادر و دوستان قرار بگیریم. برخی دیگر با خواندن نماز، احساس میکنند که در زمره ریارکاران قرار گرفته اند.
درمان
اگرچه هر مسلمانی بر اساس وظیفه دینی خود موظف است افراد نمازخوان را مورد تشویق قرار دهند، ولی باید دانست که همواره گام برداشتن در مسیر صحیح و پیمودن راه رستگاری، موافقان و مخالفان خود را داشته و خواهد داشت. همانگونه که قرآن کریم نیز گویای این حقیقت است.[1] آنچه به نظر مهم و کارگشا می رسد، اهمیت ندادن به رفتار و گفتار دیگران، با تکیه بر احساس انجام وظیفه شرعی و به دست آوردن رضایت و محبت الهی است.
6. ارتکاب گناه و احساس بی فایده بودن نماز
در این حالت، شخص گناهکار با خود میگوید: حالا که من گناهکارم پس برای چه نماز بخوانم؟ نماز چه فایدهای به حال من دارد؟ از این رو، در دو راهی ترک گناه یا ترک نماز حیران می ماند و از آنجایی که با گناه مأنوس شده است، ترک نماز را میپذیرد.
درمان
ارتکاب معصیت، اگرچه حرام و مانع تحصیل حضور قلب است، ولی موجب بطلان نماز نمیگردد و مشکل گناهکار نیز نه تنها با ترک نماز حل نمیشود، بلکه گرفتاری او دوچندان میگردد. بنابراین نباید انسان به صرف انجام معصیت از خود ناامید شود و نماز را ترک نماید؛ بلکه باید به موازات توجه به معنویات، به ترک گناهان بپردازد و به هیچ بهانه ای نماز را ترک نگوید و نیز بداند که هر قدر هم گناهکار باشد، راه برگشت برای او وجود دارد.
7. خانواده
از عوامل مهم در سازندگی و شکوفایی یا تخریب شخصیت انسان، خانواده و محیط زندگی است. بیشترین همانندسازی و الگوبرداری از اهل خانواده، به خصوص پدر و مادر اتفاق میافتد. از دلایل بی توجهی به نماز، نبودن الگوی نمازگزار در منزل و جَو فاسد محیط خانه است.
درمان
اگرچه بر مبنای آموزه های دینی، انسان به هیچ بهانه ای حق بی احترامی به والدین خود را ندارد، ولی این نکته را نیز نمی توان نادیده گرفت که از نگاه قرآن کریم، حد و مرز احترام به والدین تا آنجاست که باعث شکستن حریم الهی و ارتکاب گناه نباشد.[2] ولی هنگامی که امر دائر بر مخالفت امر الهی یا خواست والدین باشد، قطعاً باید حرف خداوند را مقدّم داشت و انسان موظف است واجبات دینی خود را انجام دهد، ضمن اینکه می توان با کمک گرفتن از منطق علمی و محبت و عاطفه خانوادگی، مسیر نمازگزاری اعضای خانواده را هموار نمود.
8. محیط و اجتماع فاسد
از دیگر دلایل ترک نماز، قرار گرفتن در محیط نامساعد و فاسد است. در اجتماعی که معنویت و روح نماز حاکم باشد، توجه به معنویات مخصوصاً نماز، بیشتر خواهد بود.
درمان
برای درمان این مشکل، حداقل دو راه وجود دارد. یک راه شخصی که همان تغییر محیط نامناسب زندگی و هجرت به محیطهای سالم برای ارتباط و زندگی است.[3] راه دوم نیز بر عهده مسؤولان جامعه است که باید درصدد اصلاح محیط و جامعه برآیند و زمینه های فساد را از بین ببرند و به جای آن، فضای جامعه را از معنویات پر نمایند.
9. دوست فاسد
یکی از عوامل ترک نماز، همنشینی و همراهی با بینماز است. از پیامبر نقل شده است: دین انسان بستگی به دین دوستش دارد.[4] قطعا ساختار شخصیتی و معنوی ما با دوستانمان گره خورده است و نمیتوان تأثیر پذیری از آنان را انکار نمود.
درمان
قطع رابطه با دوست فاسد و بینماز که راههای متعدد دعوت او به دینداری و نمازگزاری بیپاسخ مانده است و در مقابل همنشینی با انسانهای پاک و نمازگزار و اهل علم و پایبند به مبانی دینی.
10. برخوردهای نامناسب افراد مذهبی
تأثیر رفتارهای مبلغان مذهبی و به طور کلی متدینان در انسانهای دیگر، حتمی است. مسلماً آن کسی که جوانان و نوجوانان را دعوت به پاکی و عبادت میکند، باید اول خودش عامل به گفته هایش باشد. در غیر این صورت، آثار منفی تربیتی فراوانی بر افراد جامعه خواهد داشت.
درمان
افراد مذهبی این واقیعت را بپذیرند که هر نوع رفتار و کردار آنها در رفتار، ایمان و معنویات مردم، تأثیر خواهد گذاشت. رهبران دینی باید در اِعمال روشهای تربیتی همانند اسوه عالَم اِمکان، حضرت محمد(ص) اعتدال و میانه روی و ظرفیت افراد را در نظر داشته باشند و از روشهای مفیدی مانند: استدلال، تشویق، تحسین و... استفاده کنند و از استبداد و خشونت بپرهیزند.
[برگرفته از سا?ت پورتال نـماز]
پ? نوشت
-----------------------
[1] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 376
[2] "وَ وَصَّیْنَا الاْ نسَانَ بِوَ َالِدَیْهِ حُسْنًا وَ إِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَآ". سوره عنکبوت، آیه8.
[3] "إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِیمَ کُنتُمْ قَالُواْ کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِیهَا فَأُوْلَـئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مصیراً": همانا کسانى که فرشتگان، جانشان را مىگیرند، در حالى که بر خویشتن ستم کردهاند، از آنان مىپرسند: شما در چه وضعى بودید؟ گویند: ما در زمین مستضعف و بیچاره بودیم (و به ناچار در جبههى کافران قرار داشتیم). فرشتگان (در پاسخ) گویند: مگر زمین خداوند گسترده نبود تا در آن هجرت کنید؟ آنان، جایگاهشان دوزخ است و بد سرانجامى است. سوره نساء، آیه 97.
[4] کافی، ج2، ص376.