کانون فرهنگی و هنری اسرار روداب

مسجد جامع روداب

زندگ?نامه حضرت مسلم ابن عق?ل (ع)

دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۲۲ ب.ظ
حضرت مسلم و هان? ابن عروه عل?هم السلام را بهتر بشناس?م

درباره مسلم چه م? توان شن?د، جز فداکار? و حماسه و آزادگ? اش؛ چه م? توان نوشت، جز عمل به وظ?فه و اطاعت از امام و جهاد در راه حق تا مرز شهادت؛ و چه م? توان گفت جز ب?ان صداقت و رشادت و ا?مانش. او شخص?ت? است که فراز و نش?ب روزگاران را فراوان د?ده و هم چون کوه? استوار، در مقابل آنان ا?ستاده؛ مسلم، دلاورِ آزاده ا? است که در نبردها، معنا? شجاعت و مردانگ? را تفس?ر کرده، او پرورده خاندان وح? و رسالت و برادرزاده عل? عل?ه السلام ، عموزاده حسن و حس?ن عل?هماالسلام و همسر رق?ه دختر بزرگوار ام?رمؤمنان عل?ه السلام است.

فرزند? ارج مند

خداوند به عق?ل، فرزند? ارج مند، ن?کو و مبارک بخش?د و او نامش را «مسلم» گذارد. نوزاد در خاندان بن? هاشم پرورشِ ن?کو?? ?افت؛ خاندان? که بر آن وح? نازل م? شد و محور رستاخ?ز امت و قطب زندگ? د?ن? و س?اس? آن بود.

در جوان?، همانند د?گر جوانان، به ارتش اسلام پ?وست تا با د?گر رزمندگان، به دفاع از مرزها? اسلام? بپردازند. در جنگ ها? امام عل? عل?ه السلام با بن? ام?ه، ز?ر پرچم فرمانده? عمو?ش حضرت عل? عل?ه السلام جهاد کرد و در راه دفاع از اسلام ناب و اص?ل، بر ضد جاهل?تِ مزوّرانه که با ر?ا کار? ها? ظاهر? خود را آراسته بود، شجاعت و دلاور? ها? ز?اد? از خود نشان داد.

پ?امبر صل? الله عل?ه و آله و خاندان عق?ل

پ?امبر اسلام حضرت محمد صل? الله عل?ه و آله ، در حد?ث? در مدح «عق?ل» پدر حضرت مسلم م? فرما?د: «من او (عق?ل) را به دو جهت دوست دارم: ?ک? به خاطر خودش، و د?گر? هم به دل?ل ا?ن که پدرش ابوطالب او را دوست م? داشت». باز ا?شان در جا? د?گر? به حضرت عل? عل?ه السلام فرمود: «فرزند عق?ل، ?عن? مسلم، کشته راه محبت فرزند تو خواهد شد. چشم مؤمنان بر او اشک م? ر?زد و فرشتگان مقرّب پروردگار بر او درود م? فرستند».

در محضر عل? عل?ه السلام

تار?خْ از سخن گفتن درباره زندگ? پرفراز و نش?ب مسلم بن عق?ل تقر?با خاموش مانده است. مسلم پس از ا?ن که به ه?جده سالگ? رس?د، در پ? رحلت پدرش، عمو?ش حضرت عل? عل?ه السلام او را تحت سرپرست?ِ خود قرار داد. در ا?ن جا بود که مسلم، انواع علوم و معارف و ن?ز هنر رزم و دل?رمرد? را از عل? عل?ه السلام آموخت و در زمره ?اران وفادار آن بزرگوار قرار گرفت.

پس از شهادت ام?رمؤمنان عل?ه السلام ، مسلمْ راه راست?ن دعوت و تبل?غ به اسلام را به همراه عموزادگانش، حسن و حس?ن عل?هماالسلام فرزندان عل? عل?ه السلام با اخلاص و از خودگذشتگ? ادامه داد، تا ا?ن که زندگ? اش را در ا?ن راه تقد?م اسلام کرد.

در خدمت امامان

حضرت مسلم، در دوران خلافت عل? عل?ه السلام در خدمت آن حضرت بود. پس از شهادت آن امام، هرگز از حق که در خاندان او و امامتِ دو فرزندش، امام حسن و امام حس?ن عل?هماالسلام تجسم پ?دا کرده بود، جدا نشد و عاقبت هم، جان پاکش را بر ا?ن آستان فدا کرد. در دوران امامتِ ده ساله امام حسن عل?ه السلام که از سخت تر?ن دوره ها? تار?خ، در خصوص پ?روان اهل ب?ت و طرفداران ا?شان بود، مسلم با خلوص هر چه تمام، در مس?ر حق بود و از باوفاتر?ن و نزد?ک تر?ن ?اران امام حسن عل?ه السلام به شمار م? آمد. پس از شهادت امام حسن عل?ه السلام که امامت به حس?ن بن عل? عل?ه السلام رس?د، تا مرگ معاو?ه که ?ک دوره ده ساله بود، باز هم مسلم در کنار امام عصر خود و همواره گوش به فرمان آن حضرت بود.

قهرمان? شجاع

مسلم بن عق?ل، رهبر? فق?ه و قهرمان? شجاع بود. درس آموز? ازآ?ات قرآن، صحنه ها? جهاد و راز و ن?ازها? سحرگاهانْ او را ساخته و خداوند و? را در جا?گاه? رف?ع و والا قرار داده بود. او از کسان? بود که اگر کوچک تر?ن خطر? فرا رو? د?ن قرار م? گرفت، تمام زندگ?ِ خود را فدا م? کرد.

تدبّر در آ?ات قرآن، شناخت او را عم?ق و وس?ع کرده بود و به زندگ? به عنوان کالا و متاع? برا? آخرت م? نگر?ست و بر ا?ن باور بود که خردمند، کس? است که خود را برا? رضا?ت مند? خدا فدا م? کند.

اول?ن سف?ر

حضرت مسلم بن عق?ل، اول?ن سف?ر امام حس?ن عل?ه السلام است که براساس دعوت مردم کوفه به منظور تشر?ح د?دگاه امام حس?ن عل?ه السلام درباره حکومت آ?نده اسلام?، به ا?ن سرزم?ن سفر کرد. ول? از آن جا?? که زر و تزو?ر هم?شه باعث تحک?م سلطه زور م? گردد، ا?ن بار ن?ز د?ر? نپا??د که زر و زور عب?داللّه بن ز?اد، سف?ر امام حس?ن عل?ه السلام ، مسلم بن عق?ل را به دام تزو?ر انداخت و توطئه ا? پ?ش از وقوع حادثه کربلا، با شه?د شدن اول?ن سف?ر امام حس?ن عل?ه السلام بر ضد نهضت حس?ن?، تحقق ?افت.

فرستاده

نامه ها? فراوان مردم کوفه، امام حس?ن عل?ه السلام را بر آن داشت که برا? اطم?نان ب?ش تر، کس? را به کوفه بفرستد تا درباره دعوت کوف?ان تحق?ق کند. از ا?ن رو، مسلم را فراخواندْ و در نامه ا? برا? مردم کوفه چن?ن نوشت: «من، برادر، پسر عمو و مطمئن تر?ن فرد خانواده ام را به سو? شما فرستادم و به و? دستور دادم تا نظر برگز?دگان و خردمندان شما را برا? من بنو?سد؛ پس با پسر عمو? من ب?عت کن?د و او را تنها نگذار?د». سپس نامه را به مسلم داد و فرمود: «من تو را به کوفه م? فرستم، خداوند هر آن چه را مورد رضا و علاقه اوست، برا? تو مقدر خواهد کرد و من ام?دوارم که با تو در مرتبه شهدا قرار گ?رم. پس با تقد?ر پروردگار خشنود باش». هم چن?ن او را به تقوا، مدارا با مردم و کتمان مأمور?ت خود سفارش فرمود. پس او را در آغوش گرفت و هر دو گر?ستند و ?کد?گر را وداع گفتند.

آغاز راه

پس از ا?ن که امام حس?ن عل?ه السلام مسلم بن عق?ل را به عنوان سف?ر خود انتخاب کرد، فرزند عق?ل در ن?مه ماه رمضان سال ?? ق به سو? مد?نه شتافت و وارد مزار رسول اکرم صل? الله عل?ه و آله گرد?د. در جوار مرقد پ?ام آور وح? و رسالت نماز خواند و سپس با رهبر امت وداع گفت، با خو?شاوندان خداحافظ? کرد و آنان را از شرّ فرعون ها? زمان به خدا سپرد، آن گاه از ب? راهه، رهسپار عراق و شهر کوفه گرد?د. پسر عق?ل به خوب? م? دانست که مأمور?ت پر مخاطره ا? پ?ش رو دارد.

تشنگ? در راه

هنگام? که امام حس?ن عل?ه السلام ، مسلم بن عق?ل را به عنوان سف?ر خود برا? سفر به کوفه انتخاب کرد، دو نفر ازمردمان قب?له «ق?س» را برا? راهنما?? مسلم و سه همراه برا? او برگز?د تا آن ها را از ب? راهه حرکت دهند و تا کوفه همراه? کنند. آن ها شبانه به سمت کوفه حرکت کردند. در راه دو راهنما بر اثر تشنگ? درگذشتند. مسلم و همراهان، به سخت? خود را به نزد?ک? کوفه رساندند. مسلم به وس?له ق?س بن مُسَهَّر، نامه ا? برا? امام حس?ن عل?ه السلام فرستاد و آن حضرت را از رو?داد مذکور آگاه و از ا?شان برا? ادامه مس?ر کسب تکل?ف کرد. سپس به سمت کوفه حرکت و سرانجام در پنجم شوّال سال ??ق، وارد ا?ن شهر شد و در خانه مختار ثَقَف? استقرار ?افت.

معلمان انسان?ت

دلاور? شگفت انگ?ز مسلم که ?ک? از برجسته تر?ن و?ژگ? ها? شناخته شده اوست، صرفا برخاسته از آموزش ها? نظام? و بدن? و? نبوده است. ا?ن و?ژگ?، مانند د?گر صفات و?، نت?جه آموزش در مدرسه ا? است که در آن، از تمام آزمون ها? نظر? و عمل? سرفراز ب?رون آمد؛ مدرسه ا? که ممتاز به داشتن معلم ها?? فوق العاده، ن?رومند و مسلط در زم?نه ها? علم و عمل بود. آنان، معلمان انسان?ت و امت اسلام? هستند. همانان که س?د رسولان، حکمت و علم خود را تنها در اخت?ار آنان گذاشت وآنان را بر د?گران برتر? بخش?د؛ ?عن? برادر و پسر عمو? پ?امبر، حضرت عل? عل?ه السلام و دو ر?حانه و?، امام حسن و امام حس?ن عل?هماالسلام .

شب آخر

فرزند عق?ل، آخر?ن شب زندگان? خو?ش را به دعا و ن?ا?ش به درگاه خداوند گذراندْ. چهره اش از شادمان?ِ لقا? دوست، شکفته بود. در آغاز شب، وضو?? ساخته و ?ک پارچه چشم از مظاهر جهان فر?بنده پوش?ده بود. همه آن شب بلندِ تنها?? را، چهره بر درگاه عبود?ت حق نهاده بود. دل تنگ از پلَشت? جهان، اندوهگ?ن از دن?اپرست? کوف?ان و دل آزرده از جهالت امت، ?ک باره وسعت آفر?نش برا?ش تنگ گرد?ده بود. دلْ آرزو? رفتن داشت و جانْ شوق پرواز? رف?ع را در خو?ش م? پروراند. د?گر او را ?ارا? ماندن در خراب آباد کوف?ان وام?د پ?روز? نبود. دل روشنش، شهادت را برا? آ?نده امت اسلام، کارسازتر م? د?د. مسلم، آماده شهادت بود.

هان?

هان? بن عروه، از صحابه پ?امبر بود و آن حضرت را د?ده و با و? مصاحبت داشت. بزرگِ قب?له «مُراد» بود و در کوفه م? ز?ست. در رکاب ام?رمؤمنان، عل? عل?ه السلام ن?ز در سه جنگ جمل، صف?ن و نهروان شرکت داشت. در حرکت انقلاب? حُجر بن عَد? بر ضد «ز?ادِ بن اُب?ه»، از ارکان مهم به شمار م? رفت. پس از آن که ابن ز?اد به عنوان وال? جد?د کوفه به ا?ن شهر آمد، مسلم بن عق?ل پس ازآن که هزاران نفر با و? ب?عت کرده بودند، خانه هان? را مقر پنهان? خو?ش قرار داد. چون برا? وال? روشن شد که در نهضت مسلم، هان? از زم?نه سازان و چهره ها? مؤثر است، او را دستگ?ر، زندان? و شه?د کرد.

هان?؛ پ?رمرد? شجاع

هنگام? که ابن ز?اد به کوفه رس?د، تعداد? از افرادش را به خانه هان? فرستاد و او را به دارالاماره فرا خواند. وقت? که هان? به آن جا رفت، ابن ز?اد خطاب به و? گفت: مسلم را در خانه خود پنهان کرده ا? و برا? او سلاح و مردان جنگ? جمع م? کن?. گمان دار? که کارها? تو بر ما مخف? م? ماند؟

هان? بن عروه به او گفت: ا? پسر ز?اد! خانواده ات را بردار و به شام برو و در آن جا زندگ? کن؛ ز?را فرد? شا?سته تر از تو و ?ز?د به ا?ن جا آمده است. در آن وقت، ابن ز?اد از پاسخ هان?، آن مرد فداکار سخت برآشفت و او را مورد ضرب و جرح قرار داد و به زندانش افکند.

وص?ت نامه

هنگام? که مسلم را به قصر ابن ز?اد آوردند، و? بدون ا?ن که سلام? دهد، وارد شد. ?ک? ازنگهبانان کاخ به او گفت: بر ام?ر سلام کن. مسلم پاسخ داد: ساکتْ! به خدا او ام?ر ن?ست. ابن ز?اد رو به سو? مسلم کرد و گفت: بر تو پاسخ سلام مباد. سلام کن? ?ا نکن?، به قتل خواه? رس?د. مسلم گفت: هرچه م? خواه? درباره من انجام ده، ا? دشمن خدا. ابن ز?اد در آن لحظه، از مسلم خواست تا وص?ت نامه خود را نوشته و جهت اجرا به عمر بن سعد بدهد. آن بزرگ مرد هم چن?ن نوشت:

?ـ شمش?ر و زره و لباس نبرد او را بفروشد و با آن، هفتصد درهم بده? اش را پرداخت کند؛

?ـ پس از شهادت، جسدش را تحو?ل گرفته و به خاک سپارد؛

?ـ امام حس?ن را از شهادت و? مطلع ساخته و از او درخواست کند که به کوفه سفر نکند.

شهادت مسلم

ابن ز?اد مسلم را به «بَکر بن حِمران» سپرده و از او خواست تا او را بر بالا? کاخ دارالاماره ببرد و سر از بدنش جدا سازد. در ا?ن هنگام، مسلم شروع به تکب?ر و درود فرستادن بر محمد صل? الله عل?ه و آله و خاندان او کرد. چون بر بالا? بام قصر رس?د، رو به آسمان کرده و در حال? که با خدا?ش راز و ن?از م? نمود، از او خواست تا م?ان خاندان اهل ب?ت و مردم دروغ گو، فر?ب کار و ترسو قضاوت فرما?د. آن گاه اجازه خواست تا نماز بخواند، ول? ا?ن مأمور پل?د نپذ?رفت. بد?ن گونه نما?نده و فرستاده حس?ن عل?ه السلام، هم چون سرباز? مسلمان و دل?ر، در راه آ??ن سرخ امام زمانش، جان به جان آفر?ن تسل?م کرد و شاداب به کاروان شهدا? عز?ز پ?وست.

شهادت هان?

بعد از شهادت مسلم، به سراغ هان? رفتند. هان? در زندان بود و دست ها?ش را از پشت بسته بودند که برا? کشتن آوردند. هان? هنگام آمدن، هواداران خود را از قب?له مَذْحَج به ?ار? م? طلب?د، ول? کس? او را ?ار? نکرد. پ?رمرد، با قدرت دست خود را کش?د و از بند ب?رون آورد و در پ? سلاح و ابزار? م? گشت که به دست گرفته و به آنان حمله کند، که مأموران دوباره او را گرفتند و دستانش را محکم از عقب بستند و با دو ضربت، سر ا?ن انسان والا و حام?ِ بزرگ مسلم را از بدن جدا کردند. هان? درز?ر ضربات جلاد م? گفت: «بازگشت به سو? خداست. خدا?ا! مرا به سو? رحمت و رضوان خو?ش ببر».

پس از شهادت

قاتل مسلم بعد از ا?ن که او را به شهادت رساند، پا??ن آمد و پ?ش ابن ز?اد رفت. ابن ز?اد پرس?د: وقت? که مسلم را از پله ها? قصر به بالا م? برد?د، چه عکس العمل? داشت و چه م? گفت؟ گفت: مرتب خدا را تسب?ح م? گفت و از او مغفرت و بخشش م? طلب?د… .

هنگام? که پ?کر پاک آن شه?د را از فراز دارالاماره به پا??ن و به م?ان مردم انداختند، دستور داده شد تا بر آن بدن پاک و مطهر، طناب بسته و سر طناب را بکشند و در کوچه ها? کوفه بگردانند و چنان کردند و سپس بدن ب? سر را برده و به دار کش?دند.

امام در سوگ مسلم

خبر شهادت مسلم، به وس?له ?ک? از اهال? کوفه به نام «بَکر بن مَعنقه» در شَراف ?ا ثَعلب?ّه به امام حس?ن عل?ه السلام رس?د. امام از شن?دن آن بس?ار اندوهگ?ن شد و گر?ست و سپس فرمود: «اِنّا للّه و انّا اِلَ?ه رَاجِعُون؛ رحمت خدا بر او باد» و ا?ن سخن را چند بار تکرار کرد. هم چن?ن فرمود: «از ا?ن پس زندگ? ب? معنا است و خ?ر? ندارد». بستگان مسلم ن?ز به شدت برآشفتند و گفتند: انتقام مسلم را خواه?م گرفت. در شعبان سال ?? ق، به دستور مختار ثقف?، آستانه حضرت مسلم بن عق?ل عل?ه السلام بنا گرد?د. بر رو? قبر آن حضرت سنگ? از مرمر نهاده و گنبد? ساخته شد. ا?ن ساختمان، در شرق مسجد جامع کوفه واقع شده است.

ز?ارت نامه

در قسمت? از ز?ارت نامه مسلم بن عق?ل م? خوان?م: «سلام بر تو ا? جان نثار! ا? شه?د فق?ه و مظلوم، ا? کس? که حقش غصب گرد?د و حرمتش شکسته شد. سلام بر تو که جانت را فدا? پسر عمو?ت کرد? و برا? حفظ او خون داد?.

سلام بر تو ا? اول?ن شه?د و ا? پ?شوا? سعادت مندان، سلام بر تو که م?ان دشمنان، تنها و ب? کس بود? و ?ار و ?اور? نداشت?».

طفلان مسلم(ع)

چند تن از فرزندان مسلم در واقعه عاشورا در رکاب سالار شه?دان جنگ?دند وشه?د شدند. دو فرزند کوچک د?گر او، در کاروان اس?ران اهل ب?ت بودند و به دستور عب?داللّه بن ز?اد، زندان? شدند. ?ک سال در زندان بودند و به آن ها سخت م? گرفتند. عاقبت خود را به پ?رمرد? که متصد? زندان بود، معرف? کردند. او که دوست دار اهل ب?ت بود، آن دو را رها کرد و فرار کردند. آن دو کودک، شب خود را به منزل? رسانده و مهمان پ?رزن? شدند و خود را به او که علاقه مند به خاندان رسول بود، معرف? کردند. داماد نابکار آن زن ـ که از هوادارن ابن ز?اد بود ـ برا? در?افت جا?زه، به دنبال آن دو کودک بود. خسته به خانه آمد و شب را در آن جا ماند. ن?مه شب متوجه حضور آن دو شد و آن دو را دست بسته به همراه غلام و پسرش به کنار فرات برد. نه غلام و نه پسر آن مرد، ه?چ کدام حاضر نشدند دو کودک را بُکشند و خودشان را به داخل فرات انداختند و فرار کردند. کودکان برخاستند و به درگاه خدا نماز خواندند. بعد آن جلاد، سرها? پاک آنان را جدا کرد و بدنشان را داخل فرات انداخت و سرها?شان را برا? در?افت جا?زه، نزد عب?داللّه بن ز?اد برد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی